سفرنامه

سفرنامه سفرنامه درگز - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه درگز: زمان، لطفا به عقب برگرد

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. من پدرم اصالتا درگزیه؛ یه شهری توی خراسان رضوی و نزدیک به مرز ترکمنستان. مردم درگز هنوزم ترکمنستان رو به اسم شوروی می‌شناسند و کامیون‌های ترکمن که رد می‌شوند میگن کامیون‌های شوروی امون جاده‌های […]

سفرنامه سفرنامه اردبیل - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه اردبیل: زندگی

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. مسافرت و سفرکردن یکی از تجربه‌هایی است که هر انسانی حداقل یک‌بار در زندگی خود تجربه کرده است. هروقت با خانواده‌ام سفر می‌کنم و به مکان جدیدی می‌روم، حس‌های جدیدی را تجربه می‌کنم؛ حس‌هایی […]

سفرنامه سفرنامه گیلان - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه گیلان: رویای کودکی

این اثر را آرزو فراهانی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. نویسندگی، رویای کودکی من بود. همیشه ‌دنبال موقعیتی برای نوشتن بودم حالا این رویای قدیمی با واقعیت فاصله داشت، حالا مدتی بود که با مشورت یک نویسنده و آشنایی با یک انتشارات، وعده چاپ […]

سفرنامه سفرنامه مشهد - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه مشهد: زیباترین سیاهی

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. ساعت ۶:۳۰ صبح بود. طبق معمول زود بیدار شدم…اما این بار برای اینکه حس‌وحال همیشگی‌ام را پیدا کنم و از تخت بلند شوم، یک ساعتی طول کشید. ساعت ۷:۳۰ مانتوی سورمه‌ای و کتونی سفیدم […]

سفرنامه سفرنامه کویر مرنجاب - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه کویر مرنجاب: سرگردان

این اثر را ابوالفضل نیکوبیان کاردان برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. شنیده بودم مردمِ محلی کاشان اعتقاد دارند کویر نفرین شده‌‌ست و هرکس توی سکوتِ کویر قدم بزند تا ابد سرگردان می‌شود. وقتی از فرشاد در موردش پرسیدم تایید کرد و گفت: «همچین اعتقادی […]

سفرنامه سفرنامه قم - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه قم: رویای سفر

این اثر را حمید خلیفه هاشمی فرد برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. من روزی از ایام تابستان۱۴۰۰ (روزیک شنبه ۱۳تیرماه) برای گشت‌وگذار و سیروسیاحت و پیاده‌روی در جاهای دیدنی قم، به چند خیابان در حومه و مرکز شهر قم رفتم. پس از عبور از […]

سفرنامه سفرنامه چین - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه پکن: سرزمین اژدهای سرخ

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. ماجراجویی ما از وقتی آغاز شد که به‌جای تور چین تصمیم برای سفر به چین گرفتیم بلیط بخریم و هتل رزرو کنیم. بعد از هشت ساعت‌و‌نیم پرواز و هی خوابیدن و بیدارشدن و چشم‌دوختن […]

سفرنامه سفرنامه مکه - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه مکه: سرزمین نخل‌‌ها!

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. در این چند صد کلمه از سفری ۳۵روزه‌ به سرزمینی برایتان می‎نویسم که جای‌جای آن، مُواجهه با نمادهایی است که هرکدامش با تو صحبت می‌کند؛ گویا ارتباطی عمیق با سرشت تو دارد. نمادهایی که […]

سفرنامه سفرنامه قزوین - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه قزوین: روستای چشم‌آبی‌های رومانو زبان

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. ساعت دو شب که دارم در گوشی‌ام می‌چرخم پستی با این عنوان توجه‌ام را جلب می‌کند؛ «روستایی در ایران که ساکنانش همه چشمان آبی دارند و به زبان رومانو صحبت می‌کنند» پست را برای […]

سفرنامه سفرنامه شیراز - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه شیراز: ظهر بیست‌وششم شهریور

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. باید فکر کنم تا به یاد بیاورم. باید به آن ظهر که کف آشپزخانه نشسته بودم و جیغ می‌زدم فکر کنم. باید به صدای خودم فکر کنم. به صدایی که هیچ‌وقت نمی‌دانستم دارمش. باید […]

سفرنامه سفرنامه شیراز از مریم کلهری - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه شیراز: دروغگو یا ماجراجو؟

این اثر را مریم کلهری برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. سفرنامه شیراز: دروغگو یا ماجراجو؟ و صبح روز ۱۲ فروردین به همدان رسیدیم. نقطه سر خط . از بالای دفتر انشا به کلاس نگاهی انداختم و به جای نگاه‌های هیجان‌انگیز آن‌ها با تمسخر و […]

سفرنامه سفرنامه گرگان - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه گرگان: رنجنامه گرگان

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. سفرنامه گرگان: رنجنامه گرگان بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. تکراری‌ترین جمله‌ای که در روزهای پایانی تابستان سال ۱۳۷۹ از زبان افراد مختلفی شنیدم. از خانواده و اقوام بگیر تا دوستان و در […]

سفرنامه سفرنامه شاهرود - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه شاهرود: اقیانوسِ ابر

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. سفرنامه شاهرود بچه‌ کویر که باشی، جذابیت‌های مسیر برات معنایی نداره؛ چون تا جایی که چشم کار می‌کنه کویر و خورشیدیه که به بی‌رحم‌ترین شکل ممکن قدرتش رو به نمایش می‌ذاره. پس روسری سیاهم […]

سفرنامه سفرنامه شیراز از بهنام فداکار - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه شیراز: تکه‌ای از روحم برای شیراز

این اثر را بهنام فداکار برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. سفرنامه شیراز بعد از مدت‌ها گشت‌وگذار و مصاحبت با آدمای مختلف از همه جای ایران به یه باوری رسیدم؛ اینکه هر انسانی فارغ از جنسیت، قومیت، منطقه زندگی، سبک زندگی، درک و فهم، سواد […]

سفرنامه سفرنامه قشم - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا
سفرنامه قشم: مدرسه شیب دراز

این اثر را مهدیه عابدی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است. سفرنامه قشم مریم موهای مشکیش را از جلوی صورتش کنار زد و گفت: «هم‌کلاسیم جیغ زد و سقف مدرسه ریخت.» چشم دوخته بودم به بُته‌جقه‌هایی که روی دست‌هایم بالا می‌روند. دست کشیدم روی حاشیه […]