105

سفرنامه سمیرم: ماهی گیری و روستای ماندگان

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است.

ماهی گیری و روستای ماندگان محلی ها می گویند موندگون

ماهی‌ها موجودات جذابی هستند که خداوند در اعماق دریاها، رودخانه‌ها یا حتی برکه‌های کوچک نهاده که بتوانیم هنر را در دلش کشف کنیم. هنر در طبیعت نهفته‌ است و متعلق به‌ کسی است که آن را از طبیعت استخراج کند.

هرچه بیشتر در سرشت طبیعت می‌اندیشم، از خلاقیت خالق بیش‌تر متحیر و شگفت‌زده می‌شوم.

ماهیگیری تفریحی که امروزه یک ورزش محسوب می‌شود. شاید به واقع تنها ورزشی باشد که تمام احساسات را در خود جای داده، حس هیجان، حس خوشحالی، حس غرور، حس غم، حس تعجب، حس آرامش و رفاقت با طبیعت و…

البته مدل ماهی‌گیری من و رفقام بیشتر سبک تفنن و خوشحالی و گشت‌وگذار در طبیعت را داشته و داره. هیچ وقت هم ادعایی بابت اینکه ماهی‌گیرهای خفنی هستیم نبوده و نیست.

ماهی‌گیری ازجمله تفریحات یهویی من و رفقام که هر از چند گاهی به دور از هیاهوهای شهر می‌ریم که تمرکزی به دست بیاریم برای خلق اتفاقات خوشایند روزهای آینده.

اما نمی‌دونید که چقدر بعضی از این جاهایی که می‌ریم واسه ماهی‌گیری چقدر کیف داره و دیدن بکربودن مکان شما را به وجد میاره.

یه جای خوشگل هست اطراف سمیرم به اسم روستای ماندگان ازتوابع سمیرم و جاهای دیدنی اصفهان. اینو می‌دونم که آقای اصغر فرهادی متولد اونجاست. اکثر آدم‌های اونجام اسم فامیلشون فرهادی هست.

تقریبا حدود ۳۰۰ کیلومتری شهر اصفهان و راهی راحت. فقط کافیه قبلش طبیعت‌گردی و گشت‌وگذار داشته باشید.

مسیری هموار، سرد و خنک در هر فصلی از سال دلچسب، حتی زمستان های سرد و یخ‌بندانش جذابیت‌های بصری خودش را داره و حسابی روحتو تازه می‌کنه.

رفقا واقعا من تا حالا سفرنامه ننوشتم. البته بخوام برای کسی بنویسم، ننوشتم؛ ولی همیشه برام سفرهام مهیج و دوس‌ داشتنی بوده با کلی یادگیری و تجربه‌های جذاب.

روستان ماندگان که تقریبا در فاصله ۶۲ کیلومتری خود شهر سمیرم هست، آب‌وهوایی سردسیری، خنک و مطبوع داره. اکثر اهالی آن‌جا باغ سیب دارند، همان سیب معروف سمیرم که می‌خوریم.

سیب سمیرم معروف به عطر و طعم دلنشینش، وقتی دست می‌گیری و بو می‌کنی انگار بوی بهشت را استشمام می‌کنی.

در مسیر سرسبز و پردرخت همیشگی این روستا باغ‌های سیب بر پهنای دشت نمایان است. در فصل پاییز تابلویی نقاشی از رنگ‌های سبز، زرد، نارنجی و قرمز می‌بینی که انگار خداوند تمام زمان را صرف نقاشی آنجا کرده است.

یکی از روزهای آغازین فصل پاییز بود که تصمیم به حرکت به سمت روستای جذاب ماندگان گرفتی، مثل همیشه قرارمون راس ساعت ۳صبح از منزل ما و حرکت به سمت سمیرم بود.

حتما می‌پرسید چرا پاییز؟

آخه یکی از بهترین ایام برای ماهی‌گیری اونم ماهی قزل‌آلا خال قرمز و قزل‌آلای سفید، فصل پاییز هست.

تو مسیر سمیرم و همچنین روستای ماندگان غیر از باغات سیب به دلیل فضای کوهستانی و سرسبزی که وجود داره، بعض از اهالی آنجا اقدام به کاشت برنج و سایر چیزها در زمین‌های زراعی و کشاورزی کرده‌اند.

بالاخره رسیدیم به روستا.

روستا یه مسیر صعب‌العبور داره که حتما باید با ماشین‌های مخصوص کوهستانی بریم. خوب معمولا پاترول و لندکروزهای آفرودی یا جیپ و… می‌تونه برای رسیدن به مقصد کمک‌رسان باشه، البته گاهی خود روستایی‌ها می‌توانند با تراکتور شما را جابه‌جا کنند.

ماهی‌گیری کنار طبیعت بکر و سرشار از انرژی لذت‌بخش‌ترین کار دنیاست، اصلا انگار تیکه‌ای از بهشت اومده صاف رو زمین.

شب که فرا می‌رسد، کنار شنیدن صدای پرخروش روخانه و برخورد آب به سنگ‌های بین راه و ساخت موسیقی خاص طبیعت، انگار اصلا دلت نمی‌خواهد بخوابی. دوست داری فقط این سمفونی دلنشین را بشنوی و تا صبح شعر عاشقانه بخوانی و کتاب بنویسی.

شب‌ها از لابه‌لای درختان و باغستان‌های روستای ماندگان صدای زوزه‌کنان گرگ و  حرکت نامحسوس روباه به گوش می‌رسد، ولی خیلی ترسناک نیست، اما اگر یکم خلوت‌تر بشه و بی‌خوابی به سرت بزنه، دیگه چیزی جلودار ترس نیست.

اما پیشنهادم به شما اینه  خودتون را به آرامش دعوت کنید و از این طبیعت دلنشین لذت ببرید.

صبح هنوز آفتاب نیامده و خورشید خواب است، ما رسیدیم به این جای دلنشین که گفتم براتون. بساط چادر و آتیش را درست کردیم. بعد قلاب‌ها را آماده برای انداختن به داخل آب؛ آخه تا آفتاب نیومده و تا قبل غروب خورشید یکی از بهترین زمان‌ها برای گرفتن ماهی هست.

نسیم خنکی به صورتم می‌خورد. احساس سرما در من کمی بیشتر شده بود. کلاه گرم زمستونی که مادرم برام بافته بود رو به سرکردم  و لباس‌های مخصوص ماهی‌گیری پوشیدم.

به بچه‌ها گفتم: «من آماده‌ام. شما را نمی‌دونم. بریم بزنیم به آب.»

آب با همه سرمایش، لذت، آرامش و سکوتی که زمان ماهی‌گیری داشت، همیشه برام دوست‌داشتنی است.

خورشید که سرشو از پشت کوه زدبیرون، آفتاب دیگه تمام رودخانه را فرا گرفت. تقریبا ساعت ۹ صبح شد. رفتیم به سمت چادرهامون و برای خوردن صبحانه آماده شدیم.

این ماجرا تا عصر و غروب برای گرفتن حس خوب از روستای جذاب ماندگان همیشگی است.

بازم می‌گم من سفرنامه‌نویس هیچ‌وقت نبودم، ولی چیزی که لذت‌بخشه اینه که، همه آنچه که تجربه کردم، از دلم  و روحم جوونه زد که بتوانم شاید بخشی از حس‌وحال خوبم از چنین سفرهایی را بیان کنم.

اشتراک گذاری

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

7 دیدگاه

  1. حسین اسدی می‌گوید

    روستای ماندگان. کهکیلویه؟
    یا اصفهان ی نگاه به نقشه بنداز

  2. Merrr می‌گوید

    برادر،روستای ماندگان از توابع استان کهگیلویه و بویر احمد است

  3. روح الله می‌گوید

    سلام قربان ماندگان اکیدا رودخانه ندارد وهیچ فامیل فرهادی هم ندارد صحیح ان ،روستای قایدعلی است وفامیل فرهادی هم در روستای علی آباد وسیور می باشد لطفا اصلاح بفرمایید

    1. avatar-image
      تحریریه علی‌بابا می‌گوید

      سلام روح‌الله عزیز 🙂
      این مطلب یک سفرنامه هست که توسط یکی از شرکت‌کنندگان این مسابقه برای علی‌بابا ارسال شده و ما بدون حذف یا اضافه، متن رو منتشر کردیم.
      ممنون از اینکه نظرتون رو درباره این سفرنامه با ما به اشتراک گذاشتید.

  4. حمید می‌گوید

    جالب بود فقط اصغر فرهادی اهل خمینی شهره نه سمیرم

  5. علی می‌گوید

    ثبت با سند برابراست
    دوتا عکس هم میزاشتی ببینیم خیالات برداشتی یا واقعا همینطوره که میگی

    1. فرشاد می‌گوید

      درود
      لطف کنید سرچ کنید سیور و ماندگان
      تمام تصاویر بکر و دیدنی را مرور بفرمایید. بسیار زیباست