این اثر را یک شرکتکننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابامنتشر شده است.
صبح جمعه پاییزی در آخرین سالهای قرن ۱۴شمسی همراه جمعی از دوستان علاقهمند به تاریخ قدم در مسیری گذاشتیم که جاده ابریشم خوانندش. نامی که خودمان روی آن ننهادیم، اما به حکم قوائد بینالملل پذیرفتیمش.
رجبعلی لباف خانیکی، باستانشناس باسابقه خراسان که سرپرستی علمی این سفر را بر عهده داشت، در این باره گفت: «برای این مسیری که از شیان چین تا دو مسیر مدیترانه و بینالنهرین میرفت، نمیتوان زمان ساخت تعیین کرد. شاهراه اعظم شرق یا راه بزرگ خراسان ما را در سال ۱۹۳۷ محققی آلمانی به نام ریپمن به دلیل کالای ابریشم که حجم مبادله بالایی در این مسیر داشت، «جاده ابریشم» نامید.»
با این توضیح و سوار بر کاروانهای امروزی گام در تاریخ مغفول خراسان گذاشتیم. از یک صبح تا غروب به ۸۰۰هزار سال پیش سر زدیم. از بناهایی دیدن کردیم که هرچند حالا تقریبا حالوروز خوشی نداشتند، اما هنوز میشد بر چهرهشان شکوه هزار ساله را دید. اولین ایستگاه ما در جاده فریمان قرار داشت.
چفت و بستهای سنگ بست
سنگ بست محل به هم رسیدن پنجراه مهم بود. آن قدر مهم که فرمانده سپاه بزرگ غزنویان همین جا ساکن شده بود، اما ما به حکم مسیر اول به رباط ۵۰۰ساله سنگ بست رسیدیم.
رباط امیرعلیشیر نوایی
نام امیرعلیشیر نوایی، وزیر ادیب و فرهیخته سلطان حسین بایقرا از امرای تیموری با تاریخ شهر مشهد گره خورده است. انتقال آب به مشهد، ساخت صحن برای حرم رضوی و چندین و چند خدمت دیگر در مشهد و خراسان!
این کاروانسرا هم از آن دست بناهاست. سازهای که سالها در اختیار سازمان زندانها بود و اسرای عراقی در آن نگهداری می شدند. هنوز یادگارهای آن روزها را میشود بر پیکر بنا دید، اما مدتی هست که به میراث بازگردانده و مرمتش آغاز شده.
هنوز خیلی مانده تا شکوه قدیم را بیابد، اما لباف در توضیح دقت و هنر معماران عهد تیموری گفت: «پیشخوان این کاروانسرا مانند دستانی است که آغوش باز کرده تا مهمان را پیشواز بگیرد. نمادی از مهماننوازی ایرانی! بزرگی این بنا نشان از اهمیت آن دارد و ۹برج اطراف آن نشان از کاربرد دوگانه نظامی اش.»
مقبره دلاور ارطوس
تنها هزار متر که از این رباط عهد تیموری فاصله گرفتیم، اما حداقل ۰ ۰سال به عقب رفتیم و به محدوده سنگ بست عهد غزنوی رسیدیم. حجم عظیم آجرها روی زمین و تپههای غیرعادی خبر از بناهایی میداد که زیر این بلندیها خفتهاند.
کاوش در این حوالی رازهای بزرگی را آشکار خواهد کرد. قدر مسلم این است که این بناها مربوز به دوره غزنوی هستند.
همانطور که مقبره و میل کنارش از آن دوران هستند، اما نشانههایی از عهد ساسانی و تا ۵۰۰۰ساله هم محتمل هستند.
لباف از گمانهزنیهای باستانشناسی گفت و محدوده مکان بناهای اشرافی خفته در زیر خاک را نشانمان داد.
کافی بود چشم ببندی و شکوه را ببینی. شکوهی که نشانههایی از آن در رباط شرف موجود بود.
فعلا در سنگ بست بودیم. با چشمانی باز و با ولع به سمت قدیمیترین بنای دوره اسلامی در خراسان رفتیم. میگویند بنای اولیه حرم رضوی هم باید شبیه همین مقبره ارسلان جاذب باشد.
از بیرون یک بنای چهار ضلعی است که گنبدی بر آن قرار گرفته، اما داخل که میروی، میبینی چهار ضلعی را به هشت ظلعی تبدیل کردهاند تا بتوانند گنبد را روی آن سوار کنند.
این بنای آجری که با گچ و خاک ترکیب شده، از داخل حدود ۱۰در ۱۰ است و ارتفاعش به حدود ۱۷متر می رسد.
مقبره وسط قرار داشت. مقبرهای که حالا تقریبا نمادین شده، چون بارهاوبارها تا همین اواخر مورد سرقت قرار گرفته و استخوانهایش را به یغما بردهاند.
از چهار طرف میشد به آن وارد شد، اما فعلا یک درب ورودی دارد و بقیه مسدود هستند.
لباف گفت: «این تزیینات روی فیلگوشها از اولینهاست.»
زیبایی دیگری که فقط گوشهای از آن نمایان شده بود، رنگهای زیبای دیوارها بودند که حالا لایهای از گچ رویشان نشسته بود. میشد تصور کرد بنای آرامگاهی در آغاز چقدر زیبا بوده است.