این اثر را یک شرکتکننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است.
وقتی اسم دیلم و یار جداییناپذیرش گناوه میآید، همه یاد بازار میافتند و از طبیعت رویاییش غافل میشوند؛ در صورتی که دیلم شهر بازار نیست، شهر خورشید و دریاست.
با ساحلی که ماسههایش از بال پروانهها نرمتر است. دیلم طفلی که سالیان دور از آغوش خوزستان جدا شده و اکنون در دامان پر مهر بوشهر جای گرفته، با آبهایی پر از عروسهای دریایی کوچک و بزرگ و ساحلی که آرامگاه ابدی آنهاست.
عروسهای دریایی که وقتی در آب از کنارت میگذرند، با حساسیت و سوزش خفیفی بر بدن، یادآوری میکنند که پا به قلمرو آنان نهادهای.
البته برای ما خانمها که سرتاپا پوشیده درون آب میرویم، خطر این گزش کمتر است. هنوز طرح ساحلی برای خانمها در دیلم ایجاد نشده است.
اوایل مهر ماه ۹۷ به عشق شنا در دریای دیلم ساعت ۷:۳۰ صبح از اهواز خارج شدیم. شرجی مسیر را به جان خریدیم و پس از گذشتن از هندیجان، تقریبا ساعت ۱۰:۳۰ به دیلم رسیدیم.
مستقیما به ساحل رفتیم تا خود را در آب رها کنیم. وقتی وارد آبهای گرم ساحل دیلم شدیم، احساس کردیم وارد یک مستند تلویزیونی شدهایم.
نیازی به پوشیدن لباس غواصی نبود. هنگامی که فقط تا نیمه درون آب رفتیم ، دسته چند متری ماهیهای ریز از کنارمان عبور کردند که فقط در تلویزیون دیده بودیم.
عروسهای دریایی کوچکوبزرگ به تعداد بسیار زیاد در آب شنا میکردند. یک نوزاد ستاره دریایی حدودا دو سانتی در آب غوطه میخورد. با شرمساری تمام اعتراف میکنم که آن را برای آزمایشگاه علوم مدرسه پسرم از آب گرفتم.
در حقیقت زندگی را از او گرفتم، چون چند ساعت بعد از وسط تحلیل رفته بود و به پنج قسمت مساوی تجزیه شده بود. آن روز خوششانس بودم و توانستم یک سفرهماهی حدودا چهلسانتی را که در یک حوضچه آب حاصل از مَد، گیر افتاده بود، از نزدیک تماشا کنم.
باورتان میشود! آنقدر نزدیک که اگر دستانم را در آب میبردم، میتوانستم لمسش کنم. انگار که در یک آزمایشگاه علوم طبیعی بودم.
خود را که در آب رها کردم، انگار آینهای شدم برای انعکاس نور خورشید، تمام سلولهای بدنم از رطوبت، نور وبیوزنی سرشار گشتند.
بعد از آن موتورسواری با موتورهای کوچک ساحلی که خوشبختانه نه جنسیت میشناسند و نه سن و سال؛ البته اگر روی ساحل چادر زدهاید، حواستان باشد!
مد دریای خلیج بهسرعت پیشرونده است. قبلا که ماشینها اجازه داشتند تا نزدیک ساحل پیش بیایند، اکثرا در مد گیر میافتادند.
اگر برای شنا و آبتنی میخواهید به ساحل دیلم بروید، حتما اواخر اردیبهشت، خرداد یا مهرماه را انتخاب کنید؛ چون در تابستان به خاطر شرجی زیاد، هوا نفسگیر میشود و از نیمه آبان به بعد هم به دلیل سردی آب و سوزش باد عملا آبتنی سخت میگردد.
چند دوش آب در ساحل هست که همه بعد از شنا میتوانند زیر آن نمک را از سرو رویشان بشویند. آب دریای جنوب بسیار شورتر از دریای شمال است و املاح بسیار بیشتری دارد. به همین دلیل پس از شنا پوست بسیار نرم میشود و بسیاری از مشکلات پوستی و تنفسی مثل زگیل و زکام کاملا بهبود مییابد.
البته رسیدن به این طبیعت بینظیر چندان هم خالی از خطر نیست. جاده دیلم جادهای قدیمی و باریک است و رانندگان ناشی خطر تصادف را در این جادهها افزایش میدهند.
قبلا که به دیلم سفر میکردیم، امکانات رفاهی آنقدر پایین بود که شب جایی برای اقامت وجود نداشت، ولی در چند سال اخیر اقامتگاه و خانه با قیمت بسیار مناسب جهت اسکان وجود دارد و حظّ استفاده از دریا را کنار مردم مهربان دیلم دوچندان میکند.
بالاخره حدود ساعت یک ظهر با غُرغُر همسرم که میگفت: «نهار گیرمان نمیآید!» از آب دل کندیم. آن موقع هنوز امکانات ساحل بسیار ابتدایی بود و فقط شامل چند دوش کنار هم در یک محوطه باز و چند دستشویی میشد.
اگر دیر میجنبیدی، غذای رستورانها هم تمام میشد؛ البته الان اوضاع فرق کرده. خلاصه در همان دستشویی نمک تنم را شستم و لباس عوض کردم. در پارک نهار خوردیم، نماز خواندیم و استراحت کوتاهی کردیم.
حدود ساعت چهار، با باز شدن بازارها مرحله دوم سفر آغاز شد. اول بازار ساحلی که نزدیک پارک و ساحل است و بعد بازار قدیم دیلم که آن هم راهی نیست.
مشتی لباس، چای، کاپوچینو و خرتوپرت دیگر خریدیم و حوالی ساعت ۸ شب برای برگشت سوار ماشین شدیم.
درحالیکه همسرم رانندگی میکرد، من مانند یک پری دریایی از ساحلی پر از صدف و گوشماهی به دریای خواب فرو رفتم.
بسیار زیبا ورسا توصیف نموده واقعا عالی نوشته وشرح داده است
سلام ودرود خدمت بانوی بزرگوار که واقعیت شهرمارا به همگان نمایان ساختند انشاءالله به شما و خانواده گرامیتان خوش گذشته باشد