برای خیلی از ما، سفر نوعی زنگ تفریح است تا از کار و زندگی روزمره کمی فاصله گرفته و نفسی تازه کنیم، اما در این میان عدهای هستند که سفر، کار و زندگیشان است. طبیعتا وقتی سالی یک بار یک سفر کوتاه بروید، چندان از چون و چرای سفر نمیدانید، ولی اگر کسبوکار و سبک زندگیتان با سفر تنیده شده باشد، چالشها و دغدغههایی پیش رویتان قرار میگیرد که پیش از آن اصلا فکرش را هم نمیکردید.
در این قسمت از مهمان مجله علی بابا با شراره مهاجر صحبت میکنیم، یکی از همین افرادی که همیشه کولهبارش دم دست است و خیلی به سکونت در یک خانه و شهر عادت ندارد. پس بیایید سبک زندگی سفری را از زبان یک سفربروی حرفهای بشنویم.
علاقه به سفر و طبیعتگردی از دوران کودکی در شما بود؟
اتفاقا برعکس، پدر و مادر من اصلا اهل سفر نبودند. سفر برای آنها اصلا بخشی از زندگی نبود و هیچوقت به آن فکر هم نمیکردند. در همه طول زندگی با پدر و مادرم سفری نرفتم و هیچ تجربهای از سفر خانوادگی با آنها نداشتم.
یادم میآید وقتی در مدرسه میپرسیدند تابستان خود را چگونه گذراندید؟ از شنیدن جواب همکلاسیهایم متعجب بودم. وقتی میگفتند به روستایشان سفر کردهاند و به دیدن پدربزرگ و مادربزرگهایشان رفتهاند، حسرت این روستاگردی و سفر به شهر دیگر را میخوردم. این علاقه به سفر تا جایی بود که در روزنامهها تبلیغات تورهای سفر و گردشگری را دنبال میکردم.
پس اولین سفرتان را چه زمانی تجربه کردید؟
تا پیش از ۱۸ سالگی من پا از تهران بیرون نگذاشته بودم و فقط گاهی برای کلاسهای کنکور کرج میرفتم. من تک فرزند خانواده بودم و والدینم حساسیت زیادی روی رفتوآمدم داشتند. اولین سفر زندگی من در ۱۸ سالگیم بود. آن زمان همراه خانواده یکی از دوستانم که برای دید و بازدید اقوام عازم اصفهان بودند، به اصفهان سفر کردم.
در این سفر جاهای دیدنی اصفهان را حسابی گشتم و حتی به خانه اقوام دوستم هم رفتم. تجربه اولین سفر آن هم بدون خانواده خودم، گشتوگذار در یک شهر دیگر، غذاهای متفاوت اصفهان و… همهوهمه برایم خیلی جذاب بودند. به طوری که این سفر بعد سالها هنوز هم یکی از خاطرات شیرین من از سفر هست.
واکنش پدر و مادرتان به اولین سفر زندگی آن هم بدون خانواده چه بود؟
در آن زمان پدرم در قید حیات نبود و خوشبختانه مادرم راحت این موضوع را پذیرفت؛ چراکه خانواده دوست من را به خوبی میشناخت و مشکلی از این بابت نداشتم. این اعتماد تا جایی بود که چند بار دیگر هم با خانواده دوستم به اصفهان سفر کردم.
اولین سفری که به معنای واقعی کلمه به تنهایی سفر کردید، چه زمانی بود؟
اولین سفر زندگیم سفر به مشهد برای ثبتنام در دانشگاه فردوسی مشهد بود. آن زمان حتی فکر به زندگی در شهر دیگر هم برایم غیرممکن به نظر میرسید. به همین دلیل وقتی به اصرار خانواده و اطرافیانم برای تحصیل در دانشگاه فردوسی به تنهایی به مشهد رفتم، چندان علاقهای به این کار نداشتم.
آنجا هم مسئول آموزش به من گفت باید دو روز دیگر برای ثبتنام بروم. من هم که شرایط اقامت را نداشتم از خدا خواسته، همانجا دانشگاه فردوسی را رها کردم و به تهران برگشتم.
در طول دوره تحصیل و دانشگاهم در تهران، سفرهای کوتاه متعددی با همکلاسیها و دوستانم رفتم. با این حال اولین باری که نه برای کار و تحصیل، بلکه دقیقا با هدف گردشگری آن هم به تنهایی سفر کردم، حدودا ۲۸-۲۹ ساله بودم. آن زمان شرایط روحی خیلی خوبی نداشتم. خیلی اتفاقی با صفحه خانمی آشنا شدم که در یک گروه پیام گذاشته بود هرکس میخواهد به گروه ما اضافه شود تا به هرمز سفر کنیم!
با خودم گفتم واقعا به این سفر و دوری از محیط فعلی نیاز دارم. طبیعتا هیچ وسیله و تجهیزات حرفهای هم نداشتم و فقط با یک کوله ساده حرکت کردم. هرچند شروع سفر با یک گروه ۷۰-۸۰ نفره بود، اما شلوغی گروه باعث شد با چند نفر دیگر که از تهران آمده بودند، تصمیم بگیریم از گروه جدا شویم. این سفر طبق برنامهریزی اولیه پیش نرفت اما باز هم یکی از بهترین تجربهها و خاطرات من بود.
از تجربه چنین سفری چه احساسی داشتید؟
از تجربه این سفر خیلی خوشحال بودم، چراکه من آدم خیلی محتاطی هستم و ریسکپذیری پایینی دارم. با وجود چنین شخصیتی از اینکه از فضای امن خودم بیرون آمدهام و شرایط متفاوتی را تجربه کردهام، احساس خوشایندی داشتم.
سفرهای شما چه سبکی دارند؟
من بعد از چند سفر مختلف متوجه شدم که به شیوه سفر ارزان و کمپینگ خیلی علاقه دارم. به همین دلیل در سفرهایم دنبال اقامت در هتل و اقامتگاهها نبودم. از آنجا که تجهیزات حرفهای طبیعتگردی نداشتم، سعی کردم به تناسب شرایط مالی، کمکم نیازمندیهای سفرهای طبیعتگردی و کمپینگ را برای خودم تهیه کنم.
از تجربههای جدیدی که حین این سفرها داشتید، بگویید
من در همین سبک زندگی و سفر با دو نفر از دوستانم یک سفر به رشت داشتم. سه دختر تنها که با پیگیری و همراهی دورادور همسر یکی از همین همراهانم توانستیم یک هاست بگیریم. این سفر هم تجربه جالبی از هاست گرفتن بود.
با گرفتن هاست هم هزینه سفر کمتر میشود، هم با افراد دیگری آشنا میشوید و هم شیوه متفاوتی از سفر مستقل را تجربه میکنید. در چنین سفرهایی طبیعتا ریسک بیشتری وجود دارد، اما در صورتی که از طریق سایتهای مرجع هاست بگیرید، میتوانید نظرات سایر افراد و تجربه آنها درباره میزبان را بخوانید و اطمینان خاطر پیدا کنید.
گرفتن هاست در سفر چطور است؟
در کشورها و شهرهای مختلف افرادی هستند که یک یا چند اتاق از خانه و محل اقامتشان را در اختیار مسافران قرار میدهند، ولی در ازای آن هزینهای دریافت نمیکنند. وقتی فردی میزبان شما باشد، مسئولیتی ندارد که خدماتی به شما ارائه دهد، حتی ممکن است اجازه استفاده از وسایل آشپزخانه یا حمام را به شما ندهد و در مجموع میزبان مسئولیتی در قبال شما ندارد. در گرفتن هاست برای اقامت حین سفر فقط جای خواب و سرویس بهداشتی از مواردی هستند که به رایگان در اختیار مسافر قرار میگیرد.
با گرفتن هاست هم هزینه سفر کمتر میشود، هم با افراد دیگری آشنا میشوید و هم شیوه متفاوتی از سفر مستقل را تجربه میکنید. در چنین سفرهایی طبیعتا ریسک بیشتری وجود دارد، اما در صورتی که از طریق سایتهای مرجع هاست بگیرید، میتوانید نظرات سایر افراد و تجربه آنها درباره میزبان را بخوانید. این باعث میشود بتوانید با اطمینان بیشتری هاست بگیرید.
این شیوه سفر یک فضای مشترک به وجود میآورد که میزبان هم بتواند برای سفر به شهرهای دیگر به راحتی هاست بگیرد و هزینه اقامت در سفر را کم کند.
تجربه هیچهایک هم دارید؟
درست بعد سفر به رشت، سفرهای پیاپی من شروع شدند. حدود دو سال پیش با گروهی از دوستان تصمیم گرفتیم به دره رغز سفر کنیم. در این سفر چهار نفره یکی از لیدرها پیشنهاد داد مسیر داراب تا فسا را هیچهایک کنیم.
برای من خیلی جالب بود که بدانم چطور باید هیچهایک کنم؟ چطور باید با راننده حرف بزنم؟ چطور باید خودم را معرفی کنم که بفهمد نمیخواهم برای سفر هزینهای پرداخت کنم..
به همین دلیل با پیشنهادش موافق بودم. آنجا برای اولین بار سوار کامیون شدم که تجربه جدیدی بود. راننده از هیچهایکرهایی که سوار کرده بود، گفت. ما هم از سفرهایی که رفته بودیم، حرف زدیم. در مجموع فضای خیلی جالبی بود.
بعد از آن یک بار هم در سفر به چابهار هیچهایک را تجربه کردم. در آن سفر ۱۴ نفر بودیم و قرار بود کل سفر را هیچهایک کنیم. چون گروه بزرگی بودیم، اغلب در دو گروه کوچکتر هیچهایک میکردیم. یک بار در این مسیر سوار نیسان یخچالدار حمل ماهی شدیم. بوی ماهی کل فضا را پر کرده بود و ما ۱۴ نفر هم داخل محیط یخچال بودیم.
برخلاف تصور اغلب افراد، مردم سیستان بلوچستان ذهن خیلی آگاهی دارند. به لطف هیچهایکرهای زیادی که به آن منطقه سفر میکنند، اهالی سیستان و بلوچستان به خوبی این شیوه سفر را میشناسند.
بهترین سفری که تجربه کردید، کدام مقصد بود؟
جواب به این سوال خیلی سخت است ولی همین سفر به سیستان و بلوچستان از بهترین سفرهای من بود. در این سفر دوستان و همراهانم را بهتر شناختم. یاد گرفتم آدم منعطفتری باشم و آستانه صبر و تحملم بالاتر رفت.
در همین سفر هیچهایک را کامل تجربه کردم. سوار وسایل نقلیه مختلفی شدم، با رانندهها ارتباط برقرار کردم ، با مردم بیشتر آشنا شدم.
پیش از سفر تصور میکردم سیستان و بلوچستان منطقه ناامنی است، اما وقتی به آن جا رسیدم، متوجه شدم اتفاقا شهر امنیت زیادی دارد و علاوهبراین مردم آنجا برای مهمانان ارزش زیادی قائل هستند. شاید در سفر به سیستان و بلوچستان همراه بعضی مردم اسلحه ببینید، اما این اسلحه صرفا برای حفظ امنیت است و هیچ خطری برای مسافران و گردشگران ندارد.
هرچند مردم این منطقه در فقر زندگی میکنند، اما طبیعت بکر و بسیار زیبای این منطقه برای طبیعتگردها واقعا دیدنی است. جاذبههای طبیعی سیستان و بلوچستان خیلی از هم فاصله دارند و برای سفر به هر نقطه آن مسیر زیادی را هیچهایک میکردیم، اما در نهایت زیبایی منطقه ارزش طی این مسافت را داشت. حیات وحش بسیار زیبا با تمساحهای پوزه کوتاه گاندو هم از زیباییهای این منطقه است.
فکر میکنم اگر کسی به این منطقه سفر کند، دیگر نمیتواند از آن دل بکند.
گاهی از سایر گردشگران و مسافران میشنوم که وقتی جایی کمپ کردهاند، بومیان برخوردهای نامناسبی با آنها داشتهاند. چنین مواردی در بعضی شهرها بیشتر است.
تا به حال در سفرهایتان، تجربه بدی مثل بیماری یا حادثه تلخ داشتهاید؟
اوایل زمستان سال ۹۸ تصمیم گرفتیم سفری به کرمان داشته باشیم. یک یا دو روز قبل سفر احساس سرماخوردگی داشتم. شب اول سفر هم در قطار علائمی مثل بدن درد و تب پیدا کردم. نتوانستم هیچ یک از غذاهای محلی و رنگارنگ کرمان را امتحان کنم و حین بازدید از جاهای دیدنی کرمان هم حال مساعدی نداشتم.
تمام طول سفر شرایط جسمی من همینطور بود و سعی میکردم خودم را سرپا نگه دارم و تا چند هفته بعد بازگشت از کرمان هم بیماری من ادامه داشت. این بیماری یک ماهه که بعدها متوجه شدم همان کرونا بود، در سفر کرمان خیلی پررنگ و آزاردهنده بود.
گاهی هم پیش آمده که در سفر درست زمانی که حسابی سرحال و پرانرژی هستیم، تا پای تصادف و حوادث تلخ پیش برویم، اما اجازه نمیدهیم هیچ یک از این موارد حال خوب و مثبتی را که داریم، از بین ببرد. این اتفاقها ممکن است برای هرکسی پیش بیاید و نباید اجازه داد همه سفر را تحتتاثیر قرار دهد.
گاهی از سایر گردشگران و مسافران میشنوم که وقتی جایی کمپ کردهاند، بومیان برخوردهای نامناسبی با آنها داشتهاند. چنین مواردی در بعضی شهرها بیشتر است. تعصبات بومیان یک منطقه، دیدگاه منفی به مسافران و گردشگران و… باعث چنین برخوردهایی میشود؛ اما تا به حال برای خودم چنین مواردی پیش نیامده است. من پیش از سفر همیشه درباره مناطق مختلف پرسوجو میکنم و با آگاهی قبلی مقصد را انتخاب میکنم تا با چنین مواردی مواجه نشوم.
به عنوان یک خانم حین سفر با مشکلات خاصی مواجه شدید؟
اوایل که به مناطق مختلف سفر میکردم، خیلی تفکر بازی نسبت به پوشش خودم داشتم. من معتقد بودم پوشش من به خودم مرتبط است و نباید در مقاصد مختلف آن را تغییر دهم؛ اما با سفرهای مکرر به شهرها و مناطق مختلف و قرار گرفتن در فرهنگ و تفکر بومی دیدگاهم تغییر کرد.
با سفرهای مختلف و تجربههای متعدد فهمیدم در سفر فقط خود من مطرح نیستم و همسفرانم هم تحتتاثیر تصمیمات و رفتارهای من قرار میگیرند. بنابراین اگر مشکلی برای من ایجاد شود، این مشکل برای دیگران هم دردسرساز خواهد شد. این دیدگاه کمکم باعث شد کمی محتاطانهتر عمل کنم و مواظب رفتار و کارهایم باشم.
من به عنوان یک خانم یاد گرفتم در سفر بهتر است لباسهایم کمی با فرهنگ منطقه سازگارتر و مناسبتر باشد. مردم بومی مثل من فکر نمیکنند و قرار نیست من در یک سفر چند روزه فرهنگ و تفکر آنها را تغییر دهم. گاهی همین موارد ساده میتواند تنشهای جدی و بزرگی برای همه همسفران ایجاد کند.
یکی دیگر از مواردی که در سفر متوجه شدم این است که فارغ از جنسیت، نباید به تنهایی کمپ کرد. برای کمپ باید یک گروه حداقل چهار یا پنج نفره باشیم و دو یا سه چادر برپا کنیم. برای هیچهایک هم یاد گرفتم که اصولیتر است تنهایی اقدام نکنم و به صورت گروههای دستکم دو یا سه نفره هیچهایک کنیم. البته همه این موارد برای پیشگیری از خطرات و مشکلات احتمالی است تا سفر امنتری را تجربه کنم.
یکی دیگر از مواردی که به حفظ امنیت در طول سفر ارزان و کمپ کردن به مسافران کمک خواهد کرد، یاد گرفتن شیوه برخورد با بومیان است. در مجموع گردشگرانی که میخواهند کمپ برپا کنند، بهتر است خیلی با بومیان صمیمی نشوند و فاصله مناسبی از آنها داشته باشند. بر اساس تجربه من نباید اطلاعات مربوط به محل برگزاری کمپ را به بومیان اعلام کرد و فقط همان گروه چند نفره گردشگران باید از محل کمپ مطلع باشند.
خیلی اوقات دیده شده بعضی از بومیان به محل کمپ گردشگران رفتهاند و برخورد و تنشهایی پیش آمده است. شاید هم اتفاقی نیفتد، اما باز هم پیشگیری از چنین مواردی عاقلانهتر است.
وقتی قصد سفر دارید، مقصد را با دلیل و هدف خاصی انتخاب میکنید یا فقط به دل جاده میزنید؟
شاید برای افرادی که دیربهدیر سفر میروند، برنامهریزی سفر چندین روز یا هفته طول بکشد، اما من برای سفر از دو یا سه روز قبل مقصد را مشخص میکنم. من و دوستانم برای سفر خیلی در قیدوبند برنامهریزی برای سفر نیستیم، مگر آن که مقصد موردنظر برای ما اهمیت زیادی داشته باشد که بخواهیم یک هفته را برای برنامهریزی آن زمان بگذاریم.
من یاد گرفتهام حین سفر مقصد مهم نیست و چیزی که اهمیت دارد این است که از سفر لذت ببرم. خیلی از افراد هستند سفرشان از رسیدن به مقصد شروع میشود و کل مسیر حرکت را میخوابند. اگر به هر دلیلی برنامه سفرشان تغییر کند یا به مقصد مشخص خودشان نرسند، میگویند این سفر، سفر نبود.
گاهی هم پیش میآید مقصدی که انتخاب میشود، تعطیل شده یا بسته است. در چنین شرایطی باید یک برنامه جایگزین برای سفر داشته باشیم که سفر خراب نشود.
در مجموع برای برنامهریزی سفر خیلی سریعتر شدهام. مقصدها را بهتر میشناسم و میدانم برای هر سفر چند روزه به هر مقصد چه وسایلی نیاز دارم.
پیش آمده دلتان بخواهد دوباره به یکی از مقاصدی که سفر کردهاید، بروید؟
جهانگردی به کنار، اگر فقط به همین کشور خودمان بخواهم اشاره کنم، ایران آنقدر جاهای دیدنی مختلفی دارد که هیچوقت نمیخواهم یک منطقه یا مکان را دو بار ببینم، چراکه فرصت را برای بازدید از جاهای دیگر از دست میدهم.
برای مثال شمال ایران فقط رامسر و کنار دریا نیست. شمال چندین و چند شهر دارد که دلم میخواهد هر بار جای جدیدی را تجربه کنم، اما چند جایی که قطعا دلتنگشان میشوم و شاید برای دوره سالمندی بخواهم آن جا را برای سکونت انتخاب کنم، دو شهر رشت و یزد است که البته هیچ شباهتی هم به هم ندارند.
در رشت حتی ساعت ۱۲ شب هم که از خانه خارج شوید، شور، هیجان، پویایی و زندگی را در شهر میبینید و همه جا پر از رنگ و حال خوب است. در مقابل شهر خشتی یزد پر از آرامش است و مردم آن آرامش و حال خوبی دارند. حال خوب این شهر به قدری زیاد است که من تاکنون بیش از ۵ بار به یزد سفر کردهام. آرامش و آسایش یزد برای من خیلی زیاد و دوستداشتنی است.
وقتی سفر به سبک زندگی کسی تبدیل شود، اخلاق و رفتار او هم تغییری میکند؟
قطعا سفر روی سبک زندگی و اخلاق افراد هم تاثیر خواهد گذاشت. درباره خود من، پیش از آنکه سفر را تجربه کنم، خرید کردن یکی از کارهای لذتبخش بود. هنوز هم خرید را دوست دارم، اما میزان خرید کردن من کمتر شده است. حالا اگر دلم خرید لباس، کیف یا کفش خاصی را بخواهد، با خودم میگویم «با این پول میتوانم به فلان مقصد دلخواهم سفر کنم و جاهای بیشتری را ببینم.». به عبارت دیگر اولویتهایم عوض شده است.
از نظر اخلاقی هم خیلی آدم صبورتری شدم. معاشرت با آدمهای مختلف، بودن در شرایط متفاوتی از سرما یا گرما، پیش نرفتن اوضاع بر وفق مراد، تغییرات مختلف در طول سفر و… همهوهمه باعث شد کمکم آدم منعطفتری بشوم.
اغلب تنها سفر میکنید یا با گروههای مختلف؟
اوایل تنها سفر را شروع کردم و بعد از مدتی با تورهای مسافرتی سفر رفتم که چندان با روحیه من سازگاری نداشت و حالا مدتهاست که با چند همسفر قدیمی به سفرهایم ادامه میدهم. اما در مجموع حتی اگر به تنهایی سفر کنم، باز هم هیچوقت تنها نمیمانم. یکی از بزرگترین آوردههای هر سفر آشنایی با آدمهای دیگر است.
امکان ندارد یک سفر را تنهایی شروع کنید و تا آخر سفر هم تنها بمانید. بالاخره در طول سفر با آدمهای مختلفی آشنا خواهید شد. در قطار، در اتوبوس، در کافه یا رستوران و… آدمهای مختلفی سر راهتان قرار میگیرند. شاید هریک از این همسفران تنها بخشی از مسیر همراه شما باشند و بعد مسیرتان از هم جدا شود، اما در نهایت بالاخره مدتی همراه و همسفر شما خواهند بود.
گاهی هم ممکن است به یک شهر دیگر سفر کنید و با یک لیدر یا راهنما برای گشتوگذار همراه شوید. همین آشنایی باعث میشود با آدمهای بیشتری هم ارتباط برقرار کنید و دوستیهای جدیدی برایتان به وجود میآید.
به نظر من تنهایی سفر کردن معنا ندارد و خواهناخواه آدمهای جدیدی سر راهتان قرار خواهند گرفت.
اگر کسی بخواهد سفر تنهایی را شروع کند، چه توصیهای برای او دارید؟
اولین چیزی که هرکسی برای شروع سفر چه گروهی و چه تنهایی باید بداند، شناخت سبک سفر خودش است. وقتی خودم سفر را شروع کردم، طبیعتگردی و کولهگردی برایم خیلی لذتبخش بود و با همین طبیعتگردی سبک سفر خودم را کشف کردم.
من در سفرهایم هرگز به هتل نمیروم و سبک سفر ارزان را انتخاب کردهام. ترجیح میدهم با هزینه کمتر به جاهای بیشتری سفر کنم. مثلا دوست دارم با ۱۰۰ هزار تومان یک شهر را بگردم و جاهای مختلف آن را ببینم تا اینکه بخواهم در بزرگترین رستوران آن شهر یک وعده غذا بخورم.
اولین قدم برای شروع سفر شناختن سبک سفر دلخواه است. اقامتگاه بومگردی، هتل پنج ستاره یا چادر؟ هرکسی باید ببیند چه نوع سفری را دوست دارد؟ دنبال یک سفر با کوله است یا دوست دارد با چمدانش مستقیم به یک اتاق با امکانات کامل برود؟
گاهی بعضی از دوستانم از من میخواهند در سفرها همراهم باشند؛ اما وقتی شب در چادر هستیم، حشرات مختلف یا صدای زوزه شغال حالشان را بد میکند. علاوهبراین کمبود امکاناتی مثل حمام و سرویس بهداشتی خیلی از افراد را از چنین سفرهایی فراری میدهد. کسی که به طبیعتگردی و کمپینگ میرود، یا عاشق آن میشود یا از آن نفرت پیدا میکند.
البته اینکه کسی از طبیعتگردی و کمپینگ لذت نبرد، به معنای ضعیف بودن او نیست. تنها مساله دوست داشتن یا نداشتن یک سبک سفر مطرح است.
بنابراین اولین قدم برای شروع سفر شناختن سبک سفر دلخواه است. اقامتگاه بومگردی، هتل پنج ستاره یا چادر؟ هرکسی باید ببیند چه نوع سفری را دوست دارد؟ دنبال یک سفر با کوله است یا دوست دارد با چمدانش مستقیم به یک اتاق با امکانات کامل برود؟
قدم بعدی برای سفر خواندن است. برای رفتن به مقاصد مختلف باید درباره جاهای دیدنی مختلف خواند. مثلا از طریق سایتهای مختلف مثل علیبابا، جستجوی هشتگهای گوناگون، گفتگو با مردم محلی و تورلیدرهای فعال در شهرهای دیگر و… باید مقصدشان را انتخاب کنند و یاد بگیرند با افراد دیگر معاشرت کنند.
پس از این موارد، باید دنبال تهیه تجهیزات سفر موردنظرشان باشند. اگر کولهگرد هستند، اگر سفرشان را با اقامت در هتل سپری میکنند یا هر نوع دیگر، باید تجهیزات مناسب مثل چادر، چمدان و… را تهیه کنند تا سفرشان در بهترین حالت انجام شود.
سفر شلوغ را ترجیح میدهید یا سفر کم جمعیت؟
بیشک سفر کمجمعیت! اوایل تجربه سفرم، به عنوان یک خانم برایم راحتتر بود که با تور سفر کنم، اما در سفر با تور وسط طبیعت اغلب صدای موزیکهای تند، شاد و بلند به قدری زیاد است که آزاردهنده میشود. این در حالی است که من ترجیح میدهم در سفر به طبیعت صدای آب، پرنده و باد بین درختان را بشنوم و در هوشیارترین حالت ذهنم در طبیعت آرامش بگیرم.
به همین دلیل کمکم که سفرهایم حرفهایتر شد و با افرادحرفهای در حوزه سفر آشنا شدم، سبک سفرم را تغییر دادم. همسفرهای خوبی پیدا کردم و با آنها در سفر همراه شدم. حالا چهار یا پنج آدم متفاوت هستیم که گاهی بیشتر و گاهی کمتر میشویم. با هم سفر میکنیم و علیرغم داشتن اخلاقهای متفاوت کنار هم به مقاصد مختلف سفر میکنیم، از طبیعت آرامش میگیریم و تجربه خوبی پیدا میکنیم.
آیا زندگی کاری شما با سفرهایتان در تداخل نیست؟
من قبلا به صورت تمام وقت شاغل بودم و فقط آخر هفتهها برای سفر زمان داشتم. در آن شرایط برای سفر با دوستانم چهارشنبه عصر حرکت میکردیم و تا جمعه شب برمیگشتیم که بتوانیم به برنامه کاری روزمان برسیم، اما حدود دو سالی میشود که تمرکزم کاملا روی فضای اینستاگرام و اینفلوئنسرمارکتینگ است و کارم که همان تولید محتوای حوزه سفر است با سبک زندگیم کاملا سازگاری دارد.
فکر میکنید برای افرادی که شاغل هستند، چنین سفرهایی دشوار است؟
فکر میکنم اغلب افراد میتوانند در روزهای پایانی هفته به چنین سفرهایی بروند، اما سبک زندگی دیگری را انتخاب کردهاند. خیلی از آنهایی که شاغل هستند، آخر هفته را تعطیلی دارند، اما در روزهای تعطیل هم فقط میخوابند. این انتخاب آنهاست، ولی میتوانند به جای این سبک، روز قبل تعطیلی کوله خود را آماده کنند و سریع به دل جاده بزنند.
بعضی افراد سفر را سخت میگیرند و تصور میکنند وقتی حرف از سفر میشود باید به یک شهر دیگر بروند و در یک هتل شیک اقامت کنند. به نظر من سفر این است که اگر فرصت کافی برای رفتن به شهرهای دیگر را نداریم، حداقل حوالی تهران یا شهر محل سکونت خودمان به جاهای دیدنی و طبیعتهای بکر سفر کنیم و یک روز را از هیاهوی شهر دور باشیم.
خیلی از افراد هم مسائل مالی را دغدغه و مانع سفر خود میبینند. اگر کسی سفر را برای سبک زندگی خود انتخاب کند، شیوه پسانداز کردن و خرج کردن پولش هم تغییر میدهد. اگر هم کسی مثل من سبک سفر ارزان را دوست داشته باشد که این هزینه به مراتب کمتر خواهد شد.
شاید بتوان گفت خیلی اوقات برای انجام ندادن بعضی کارها دنبال بهانهایم و گاهی هم بیش از حد سخت میگیریم. همین باعث میشود سفر و تجربه بازدید از شهرهای دیگر را از دست بدهیم.
وسیله نقلیه مورد علاقه شما برای سفر چیست؟
اگر بخواهم سفر شیک و سریع را انتخاب کنم، قطعا هیچکس از هواپیما بدش نمیآید؛ اما واقعیت این است که سفر با قطار خیلی خوش میگذرد. وقتی با دوستانم یک کوپه میگیریم و با هم سفر میکنیم، خیلی خوش میگذرد و خاطره خوبی رقممیخورد.
مسیر یا مقصد؟ کدام مهم است؟
قطعا همه سفر مسیر است و مقصد اولویت دوم. گاهی پیش میآید به یک مقصد میروم و میبینم کاملا تخریب شده است. گاهی هم در فضای وب از جایی تصاویر قشنگی میبینم، اما وقتی به آن جا میرسم، میبینم واقعیت هیچ شباهتی به تصاویری که دیدهام ندارد یا تغییرات آبوهوایی دردسرساز میشوند. ب
عضی اوقات هم به یک مقصد میروم و میبینم بسته شده، تعطیل است یا به هر دلیلی مسئولانش مانع ورودم به آنجا میشوند، در چنین شرایطی اگر مقصدمحور باشم، سفرم کاملا خراب میشود.
اما در صورتی که برنامه جایگزینی داشته باشم، در این وضعیت به راحتی مقصد را عوض میکنم. مهم این است که میدانم میخواهم دل به جاده بزنم و از سفر لذت ببرم.
زیباترین جایی که به آن سفر کردی، کجا بود؟
واقعا سوال سختی است و نمیشود به آن جواب داد، جاهای زیبایی که دیدهام، خیلی زیاد هستند؛ اما آبشار اسکیلیم سوادکوه یکی از زیباترین دیدنیهایی بود که به آن سفر کردم. وقتی به آبشار رسیدم، چند دقیقه فقط ایستاده بودم و به آبشار خیره شده بودم. واقعا زیبا و باشکوه بود.
اما در مجموع ایران واقعا زیباست. گاهی از جنگل آن لذت میبرم، گاهی از دریا، کویر، ساحل، آبشار و… . مثلا به جزیره مارو که بروید، ساحل سفید آن شما را شگفتزده میکند. یک جزیره وسط آب زلال با زمین سفید…
توصیهات به افرادی که میخواهند طبیعتگردی و سفر ارزان را تجربه کنند، چیست؟
پیشنهاد میکنم حتما یک بار آن را تجربه کنند و بعد تصمیم بگیرند. خیلی از افراد با چنین سبک سفری، خسته و اذیت میشوند. اگر بعد یک بار امتحان چنین سفری، باز هم دلشان چنین سفری را بخواهد، دیگر خودشان مسیر را پیدا و سفر میکنند.
بهتر است یک بار چنین سفرهایی را تجربه کنند و بعد از آن با افراد باتجربه و آگاهتر سفر کنند تا بایدها و نبایدهای چنین سفرهایی را یاد بگیرند.
در سفرها مهمترین وسایلی که با خودتان میبرید، چه چیزهایی هستند؟
مهمترین وسیلهای که میبرم، اول کولهپشتی و بعد کیسه خواب و چادرم هستند. پس از آنها هم وسایل پختوپز و وسایل موردنیاز مقصد برایم مهم هستند.
اولین سفرهایی که رفتم، نصف کولهپشتی من فقط لباس بود، آن هم لباسهایی که شاید در طول سفر اصلا از آنها استفاده نکردم، اما حالا وقتی میخواهم به سفر بروم، یک دست لباس میپوشم و یک دست لباس هم در کولهام میگذارم. اگر بخواهم به جاهای سرد سفر کنم، لباسهای حجیم و بزرگتر را میپوشم که در کولهام جای اضافه نگیرد.
من یاد گرفتم در سفرهایم دیگر مهم نیست که لباسهای رنگارنگ و متنوع بپوشم و عکس بگیرم، بلکه مهم این است که عکسهایم را از لحظههایی که حال خوبی دارم، ثبت کنم.
برای تجربه سفر ارزان، چه تکنیکهایی دارید؟
مهمترین اصل برای داشتن سفر ارزان به ویژه سفر خارجی این است که برنامه داشته باشم. مثلا برنامهریزی میکنم که سه روز یا چهار روز در کشور یا شهر مشخصی باشم. پس از آن مشخص میکنم برای رفتن به مقصدم چه راههای ارتباطی و چه مسیرهایی وجود دارد. حالا از بین مسیرهای موجود مثل قطار، اتوبوس، هواپیما و…، کدام مسیر ارزانتر است.
من به چند مقصد خارجی سفر کردهام که همه از کشورهای همسایه ایران بودند و برای سفر به آنها از اتوبوس استفاده کردم. هرچند در چنین سفری مدت بسیار طولانی در راه هستم، اما وقتی برنامهریزی کردم که سفر ارزانتری داشته باشم، شیوه طی مسیر هم یک انتخاب مهم است.
اگر ناچار باشم برای رسیدن به مقصدم سفر هوایی داشته باشم، از مثلا پنج یا شش ماه قبل همه مسیرهای هوایی و پروازهای مقصدم را چک میکنم. گاهی پروازهای چارتری، پروازهایی که تخفیف دارند یا پروازهای لحظه آخری وجود دارند که باعث میشوند بتوانم پرواز را ارزانتر رزرو کنم.
برای اقامت هم هاستل یا هتلهای ارزانقیمت گزینههای بهتری هستند که ترجیح من هاستل است. در هاستل میتوانم در یک اتاق چند تخته با چندین نفر از کشورهای دیگر اقامت داشته باشم و با آدمهای مختلفی آشنا شوم. برای اقامت در چنین جایی باید خودم را بشناسم و ببینم میتوانم با چند نفر دیگر در یک اتاق اقامت داشته باشم یا نه؟
خرید از جاهای ارزانتر و تخفیفدار، تقسیم کردن هزینهها بین همه همسفران، استفاده از وسایل نقلیه عمومی در سفر، نخریدن سوغاتی و… میتواند در کاهش هزینه سفر موثر باشد.
حرف آخر؟
من معتقد هستم همه ما به عنوان گردشگر وظیفه داریم جز ردپا چیزی در طبیعت باقی نگذاریم و جز تصاویری که میگیریم چیزی با خود نیاوریم. شاید شعار به نظر بیاید، اما خیلی مهم است که طبیعت را به همین زیبایی که هست نگه داریم و آسیبی به آن نزنیم.
واقعیت این است که گردشگران این روزها نسبت به گذشته خیلی آگاهتر هستند و اغلب آنها همراهشان کیسه زباله دارند، اما خود بومیان قدر چیزهایی را که دارند، نمیدانند و خودشان با زبالهها بیشتر از گردشگران به طبیعت آسیب میرسانند.