مدتی است که بومگردی (یا همان اکوتوریسم) و اقامتگاههای بومگردی بین گردشگران گل کرده است. اگر از شما بپرسیم یک اقامتگاه بومگردی دقیقا چه ویژگیهایی باید داشته باشد، چه میگویید؟ اصلا تفاوت بین اقامتگاه سنتی و بومگردی چیست؟ آیا هر بنایی که طاق قوسی دارد، مختص بومگردی است؟
امروز جواب این سوالات را از کسی میپرسیم که اقامتگاههای بومگردی استانهای مختلف را تقریبا آجربهآجر حفظ است. در این مطلب از مهان مجله علیبابا قرار است پیمان نوروزی تجربه خودش درباره اقامتگاههای بومگردی در سراسر ایران را با ما به اشتراک بگذارد؛ پس با ما بمانید.
اگر بخواهید خودتان را معرفی کنید، چه توصیفی دارید؟
من، پیمان نوروزی متولد ۲۹ تیر ۱۳۶۷، عکاس و تولیدکننده محتوا در حوزه گردشگری هستم که تقریبا دو سالی میشود در زمینه تجربهسازی گردشگری و معرفی اقامتگاههای بومگردی و سنتی فعالیت میکنم. هرچند این اواخر با وجود کرونا بخش تجربهسازی کارم کمرنگ شده، اما سعی کردم معرفی اقامتگاهها همچنان به قوت خودش باقی باشد.
من خودم را صرفا یک گردشگر نمیبینم که فقط به جاهای مختلف سفر کنم. در حال حاضر روی موضوع معرفی بومگردی و اقامتگاههای استانهای مختلف کاملا دقیق و تخصصی تمرکز کردهام.
از کودکی تصور میکردید سفر یا عکاسی را برای فعالیت کاری انتخاب کنید؟
یادم است وقتی ۹ ساله بودم، در کمد مادرم یک دوربین عکاسی ۱۱۰ قدیمی پیدا کردم. آن زمان عکاسی با همان دوربین قدیمی را شروع کردم، حتی با وجود آن که تصاویر بیکیفیتی داشت. همان روزها بود که به این فکر کردم چقدر عکاسی را دوست دارم.
خانواده شما چقدر اهل سفر بودند؟
پدر و مادر من به ترتیب اهل ماسال و خوانسار هستند. در دوره کودکی من، تنها مقصد سفر آنها ماسال، خوانسار و گاهی هم مشهد بود. در کل در سبک زندگی دوره پدران و مادران ما سفر چندان جایی نداشت. درباره زندگی و سبک سفر بیش از پدر و مادر، برادرم در زندگی من تاثیرگذار بود.
شاید حدود ۲۰ سال پیش که پدیدهای به اسم هیچهایک یا گرفتن هاست در سفر چندان جا نیفتاده و مرسوم نبود، برادر من چنین سفرهایی را تجربه میکرد. بدون شک برادرم در علاقهمندی من به سفر و عکاسی نقش پررنگی داشت.
علاقه به عکاسی و سفر در دوره نوجوانیتان چطور ادامه پیدا کرد؟
من در دوره نوجوانی در رصدخانه زعفرانیه نجوم را یاد گرفتم. آن زمان که دوربینهای عکاسی، آنالوگ بودند و حتی عکاسی از آسمان شب هم چندان رایج نبود، با آقای بابک امین تفرشی و آقای اشین زاکاریان آشنا و به کار آنها علاقهمند شدم.
همین علاقهمندی باعث شد چیزهای زیادی از آنها یاد بگیرم. کمکم یک گروه چهار یا پنج نفره تشکیل دادیم و با دوربینهای آنالوگ و ساده خود به عکاسی نجومی مشغول شدیم.
یادم است سال ۲۰۰۹ سال جهانی نجوم نامگذاری شد. این سال، سالی بود که مسیر زندگی من و خیلی از دوستانم را عوض کرد. ما آن سال دنبال این بودیم که یک کار ارزشمند و خوب انجام دهیم. بنابراین پروژه «ISN» یا شبهای پر ستاره ایران را راه انداختیم. هدف ما این بود که از آثار تاریخی طبیعی شهرها و استانهای مختلف عکاسی نجومی کنیم و تصاویر را در همان استان در قالب یک نمایشگاه به مردم نشان دهیم.
این اتفاق باعث شد ۱۶ نمایشگاه عکس در ۱۶ استان مختلف مثل همدان، کاشان، شیراز، یزد، تهران، رشت و… برگزار کنیم. از این نمایشگاهها استقبال خیلی زیادی شد. تعداد علاقهمندان به قدری زیاد بود که کارگاههای آموزش عکاسی نجومی هم برای آنها برپا کردیم. به همین دلیل در یک بازه زمانی تعداد سفرهای نجومی من زیاد شدند.
این سفرها با شروع فعالیت اقامتگاههای بومگردی در شهرهای مختلف ایران همزمان شده بود. اغلب این اقامتگاههای بومگردی خارج از شهرهای بزرگ بودند. بنابراین برای من که قصد عکاسی نجومی حوالی شهرها را داشتم، اقامت در آنها بسیار راحتتر بود؛ به طوری که فاصله محل عکاسی نجومی من از این اقامتگاهها شاید یک ربع بود.
همین سفرهای عکاسی نجومی باعث شد با اقامتگاههای بومگردی بیشتر آشنا شوم. در نتیجه این موارد کنار هم باعث شدند به تدریج در مسیر فعلی قرار بگیرم.
چطور علاقه به عکاسی شما را به حوزه گردشگری کشاند؟
همانطور که گفتم یک دوره طولانی در رصدخانه زعفرانیه در زمینه نجوم کار میکردم. آن زمان تمایل به عکاسی در من تبدیل به علاقه به عکاسی نجومی شد. عکاسی نجومی هم مستلزم سفر بود. همه اینها دستبهدست هم داد و باعث شد من اهل سفر شوم.
اولین تجربه و آشنایی شما با اقامتگاه بومگردی چه زمانی بود؟
اولین باری که تجربه اقامتگاه را داشتم، سال ۹۰ یا ۹۱ بود که به اقامتگاه بارانداز مرحوم آقای طباطبایی در کویر مصر رفتم. ایشان برای خیلی از افرادی که در حال حاضر اقامتگاه بومگردی تاسیس کردهاند، الهامبخش بود. آقای طباطبایی از اولین افرادی بود که بحث راهاندازی اقامتگاه بومگردی و به قول یکی از دوستان چای دادن دست مردم را راه انداخت.
در آن اقامتگاه با آقای طباطبایی آشنا شدم و درباره اقامتگاههای بومگردی صحبت کردیم و متوجه شدم این حوزه بسیار نوپا، جذاب و زیباست.
چرا به معرفی اقامتگاههای بومگردی روی آوردید؟
در حال حاضر معضلی که به وجود آمده، این است که اقامتگاههای بومگردی و معرفی آنها به یک تجارت تبدیل شده است که متاسفانه صداقتی در آن نیست. برای مثال اگر سایتی را باز کنید که ۱۰۰ مورد از اقامتگاههای استان یزد را معرفی کرده، همه آنها را در یک سطح و به عنوان یک اقامتگاه خوب و استاندارد دستهبندی کرده است، اما در واقعیت این طور نیست.
همین موضوع باعث شد هم مطالعه بیشتری درباره این موضوع داشته باشم و هم به اقامتگاههای مختلف سفر کنم. دوست دارم که بهترین اقامتگاهها را حداقل برای خودم پیدا کنم که بعدها این موضوع در شبکههای اجتماعی هم شکل جدیتری گرفت.
چند سال است که به طور حرفهای به عکاسی مشغول هستید؟
تقریبا ۱۲ سال است که به طور حرفهای عکاسی میکنم. بخش زیادی از درآمد من از عکاسی صنعتی و به طور خاص عکاسی صنعت نفت است. پدر من در شرکت نفت کار میکرد و به همین دلیل ارتباط و آشنایی خوبی با این صنعت داشتم. بنابراین به این صنعت وارد شدم و حدود ۱۰ سالی است که به طور تخصصی در این زمینه عکاسی میکنم.
کنار آن حدود ۵ سال است که به طور تخصصی در حوزه عکاسی گردشگری فعال هستم. البته عکاسیهای من تنها از اقامتگاههای بومگردی نیست. برای مثال در حال حاضر روی یک پروژهای درباره مراسم و آیینهای عاشورا و تاسوعا در ایران کار میکنم. موضوعاتی مثل گورستانهای تاریخی، آثارهای تاریخی ایران و… از دیگر پروژههای من هستند.
برای یادگیری عکاسی، دوره خاصی را گذراندهاید؟
یک دوره بینالمللی در آلمان گذراندم و پس از آن از کتابها، سایت، فیلم آموزشی و… یاد گرفتم.
اولین دوربینی که با آن عکاسی حرفهای کردید، چه بود؟
پس از دوربین قدیمی ۱۱۰، اولین دوربین عکاسی من که به طور حرفهای با آن کار کردم، دوربین Zenit 122 بود. بعد از آن یک Olympus On1 گرفتم. در دوره دوربینهای دیجیتال هم یک دوربین Canon 450، بعد ۵۰D و ۵D تهیه کردم. در مجموع سعی کردم هرسال جدیدترین مدل از این سری دوربینها را تهیه کنم.
برگردیم به فضای کار شما؛ به نظرتان ایدهآلترین فضای بومگردی چه ویژگیهایی دارد؟
متاسفانه سازمانهایی که متولی این حوزه هستند، هنوز خیلی دستهبندی، معیار و تعریف مشخصی برای یک اقامتگاه بومگردی استاندارد ارائه نکردهاند. تا همین چند سال پیش هرکس یک خانه را بازسازی میکرد، به آن اقامتگاه بومگردی میگفت، اما در حال حاضر یک تعریف مشخص داریم که طبق آن، بناهایی که در شهر قرار دارند، اقامتگاه سنتی هستند و بناهای سنتی که خارج از شهر هستند، اقامتگاه بومگردی محسوب میشوند.
به نظر من اولین ویژگی یک اقامتگاه بومگردی القای احساس راحتی به مهمان است، مثل همان حسی که بعد برگشت از سفر داریم و میگوییم «هیچجا مثل خونه خود آدم نمیشه». وقتی فردی به یک اقامتگاه پا بگذارد، باید احساس کند به خانه یکی از دوستان، اقوام یا آشنایان خود رفته است. درست مانند حسی که وقتی به خانه اقوام میرویم، داریم. مثلا از همان غذایی که برای خودشان میپزند، میخوریم یا در جای خواب، حس آشنایی خوشایندی داریم. به عبارت دیگر اولین ویژگی اقامتگاه بومگردی، داشتن میزبانی درست است.
مورد دوم معماری اقامتگاه است، همان ویژگیهای معماری و المانهای منطقه که باید در بنا نشان داده شود. تا چند سال پیش به هر نقطه ایران که سفر میکردید، فضای اقامتگاههای بومگردی یک شکل تکراری داشت، این در حالی است که برای هر منطقه، استان به استان و روستا به روستا باید معماریها متفاوت باشد. شرایط آبوهوایی، شرایط فرهنگی و مذهبی، بافت شهری و دلایل مختلف دیگر روی معماریها تاثیر میگذارند.
مدتهای زیادی افراد فکر میکردند هرجا که خانهای از کاهگل ساخته شود، طاق قوسی و یک پتو و بالش داشته باشد، اقامتگاه بومگردی است! در حالی که اقامتگاههایی موفق هستند که بتوانند فضاهای خاص خودشان را بازسازی کنند و با توجه به معماری اصیل منطقه خود ساختمان آن را احیا کنند.
سومین عاملی فضای اقامتی است. مثلا اگر اقامتگاههایی در بندرعباس، خوزستان و سیستان و بلوچستان به یک شکل باشند، این اشتباه است، حتی اگر حال خوبی به مسافران بدهند، باز هم نباید فضای یکسان و یکپارچهای در اقامتگاههای مناطق مختلف باشد.
ویژگی چهارم یک اقامتگاه بومگردی خوب، خوراک آن است. یادم است یکی از گردشگران خارجی به من گفت در همه طول سفر به ایران تنها غذاهایی که خورده، کباب، جوجه کباب و در متنوعترین حالت آبگوشت است. ما در همه استانها و روستاها غذاهای متفاوت محلی داریم و به نظرم اقامتگاهها باید خیلی سفتوسخت به این موضوع پایبند باشند که غذاهای محلی را سرو کنند.
نکته مثبت یک اقامتگاه ارائه غذاهای محلی است. مثلا فقط کشکبادمجان در ایران بیش از ۱۷ طرز تهیه مختلف دارد. پس یک گردشگر نباید کشکبادمجانی که در بیرجند امتحان کرده در روستا و منطقه دیگری هم ببیند.
پنجمین مورد هم از نظر من این است که جوامع محلی هم درگیر اقامتگاه بومگردی باشند. تفاوتی ندارد اکوهتل باشد یا بومگردی، اگر در یک روستا خانهای را بازسازی کنیم و برای نیروی انسانی آن از شهر دیگری افراد کاربلد را بیاوریم، واقعا به اهالی آن منطقه کملطفی کردهایم. با یک آموزش ساده به بومیان منطقه، میتوان برای آنها کار و درآمد ایجاد کرد تا جوامع محلی هم شرایط بهتری داشته باشند.
همه این موارد به جوامع محلی نشان میدهد که از روستا به شهر رفتن کار صحیحی نیست و اینجاست که توسعه پایدار معنا پیدا میکند. این کار باعث کوچ معکوس و مهاجرت از شهر به روستا میشود. این پدیده مهمی است که باید با همین بومگردیها اتفاق بیفتد.
فکر میکنید امکانات رفاهی میتواند یکی از گزینههای اقامتگاه بومگردی باشد یا اصولا نباید از اقامتگاه بومگردی انتظار امکانات خاصی را داشت؟
مرز باریکی برای بله و خیر این سوال وجود دارد. خیلی از افراد میگویند این اقامتگاهها در روستاها هستند و نباید توقع زیادی از آنها داشت، اما واقعیت این است که در بومگردیها هم به ازای خدمات ارائهشده، هزینه پرداخت میشود.
برای مثال هرچند به رسموسنت قدیم ایران خوابیدن روی زمین خوب است و واقعا اشکالی هم ندارد، اما وسایل خواب باید ملحفه داشته باشد، یا کل سرویس خواب باید در یک بستهبندی تمیز ارائه شود. اگر حولهای به مسافران داده شده، باید تمیز و در پک ضدعفونیشده باشد.
علاوهبراین موارد فکر میکنم وقتی قرار است چند روزی در یک اقامتگاه زندگی کنم، آن اقامتگاه باید تجهیزاتی هم برای سرگرمی من داشته باشد. انواع گیمبردها، پینگپنگ، دارت، فوتبال دستی و… از سادهترین سرگرمیهاست. اگر چنین مواردی در اقامتگاه نیست، بهتر است دستکم مسیرهای پیادهروی یا جاذبههای خاص منطقه را به گردشگران نشان دهند.
مثلا در زمستان کجا را بگردیم؟ در بهار چطور میوهها را بچینیم؟ چگونه شیوه پختن نان محلی را یاد بگیریم؟ و هزاران مورد دیگر که به معنای واقعی تجربهسازی داشته باشد.
با چنین مواردی است که یک اقامتگاه نسبت به سایر بومگردیها برگ برنده دارد.
ارائه چنین خدماتی مثل سرگرمی یا خدمات تور لیدر منطقه را برای اقامتگاه الزام میبینید یا امتیاز؟
الزام نمیبینم؛ اما یک امتیاز بسیار بسیار بالاست.
شاید در یک شهر صد اقامتگاه بومگردی داشته باشد؛ اما فقط یکی از آنها با استقبال بسیار زیاد مسافران مواجه شود؛ به طوری که حتی گنجایش هم نداشته باشد. این موارد هستند که فضا را برای بومگردیها رقابتی میکنند. گاهی بعضی از بومگردیها به حدی شلوغ میشوند که مسافران را به اقامتگاههای رقیب معرفی میکنند.
همه این تفاوتها در امکانات خوب است. وقتی مسافر به چنین اقامتگاهی وارد میشود، غذای محلی، برخورد خوب، تفریحات داخل اقامتگاه، راهنمای گشت در منطقه، خودروی مناسب گشت، بهداشت و کیفیت و… را دارد. طبیعتا افراد چنین گزینهای را حتی با قیمت گرانتر به بومگردیهای بیکیفیت ترجیح میدهد.
خیلیها معتقد هستند بعضی اقامتگاهها نسبت به خدمات ارائه شده، قیمتهای گرانی دارند. قیمت اقامت در این بومگردیها چطور برآورد میشود؟
در چنین مواردی دو موضوع قابل بحث است.
مساله اول تیم نظارتی سازمانهای دولتی مثل سازمان میراث فرهنگی است که گروهبندی و سطح خاصی را برای این بومگردیها مشخص نکرده است. این قیمتهای نادرست حتی بین خود مجموعههای بومگردی هم به یک دغدغه تبدیل شده و زمانی که یک اقامتگاه قیمتهای بالایی دارد، سایر بومگردیها هم قیمتهای ارائهشده خود را افزایش میدهند.
اما نکته مهم این است که صاحبان این بومگردیها نسبت به امکانات و خدمات سایر رقبا دیدگاهی ندارند. بنابراین نه ایده جدیدی دارند و نه برآورد هزینه صحیح. افراد عادی و مسافران هم علیرغم داشتن تجربه و دید بهتر، چندان نمیتوانند درباره این موضوع گفتگویی کنند، چراکه طبیعتا واکنش خوبی نخواهند گرفت. پس فقط سازمانهای دولتی که به این بومگردیها مجوز فعالیت داده باید روی قیمتگذاریها نظارت داشته باشد.
طبیعتا چنین جایی بعد مدتی نباید متقاضی داشته باشد؛ پس چرا بعضی اقامتگاهها علیرغم خدمات بیکیفیت، همچنان به فعالیتشان ادامه میدهند؟
در نظر داشته باشید در ضلع جنوبی و حوالی ساحل دریای سیستان و بلوچستان حدود سه یا چهار فضای اقامتی در حد هاستل فعالیت دارند. در مقابل، در شهر یزد حداقل ۱۸۰ بومگردی فعال هستند.
در چنین شرایطی که فضای رقابتی خاصی وجود ندارد، همین چند مرکز انگشتشمار پتانسیل آن را دارند که قیمت خود را تا حد قابلتوجهی بالا ببرند، ولی در عوض در یزد قیمتها رقابتیتر است. علاوهبر یزد، کاشان و گیلان هم از شهرهایی هستند که بومگردیهای زیادی دارد.
در عوض در شهرهای دیگر مثل مازندران و کرمان با وجود آثار تاریخی مختلف، بومگردیهای کمی وجود دارد.
علت تعدد بومگردی در یک شهر و نبود آن در شهر دیگر چیست؟
مثلا در بلوچستان آگاهی مردم چندان زیاد نیست و نمیدانند از چنین راهی میتوانند درآمد کسب کنند. در جایی مثل مازندران نوسازی خانههای قدیمی و تبدیل آن به ویلا یا فروش زمین به قیمت بالا به مراتب درآمد بیشتری از اقامتگاه بومگردی ایجاد میکند. گاهی مسافر کم یک شهر یا تبدیل شدن شهر به یک ایستگاه بینراهی میتواند دلیل دیگری برای نبود اقامتگاه بومگردی باشد.
بنابراین دلایل مختلفی وجود دارد، اما اصلیترین دلایل همان عدمآگاهی و سودآوری زمانبر بومگردی است.
بهترین بومگردیهایی که تا به حال تجربه کردید، کدامها هستند؟
در استان گیلان اقامتگاه بومگردی قدیمخونه انتخاب خوبی است که استانداردهای یک بومگردی ایدهآل را به خوبی رعایت میکند. در استان یزد اقامتگاه نارتیتی انتخاب جذابی است. همچنین اقامتگاه بومگردی آریز در بافق یکی از بهترین تجربههای من بود. در بلوچستان هم اقامتگاه ساحل بریس کیفیت مناسبی دارد.
برای اصفهان و حواشی آن اقامتگاه بارانداز طباطبایی که از قدیمیهای این حوزه هستند، فعالیت خوبی دارند. اگر سمت کاشان بروید، خانه موزه عروسک و اسباببازی جای بسیار منظم، خوب و باکیفیتی است که توانایی تجربهسازی برای گردشگران را دارد. در آخر برای شیراز هم اقامتگاه بومگردی پسین را پیشنهاد میکنم.
فکر میکنید چه شهری بیشترین بومگردی را دارد؟
فکر میکنم خود شهر یزد و مجموع استان اصفهان بیشترین تعداد اقامتگاههای بومگردی را دارند. کویر مصر و ورزنه در اصفهان اقامتگاههای بومگردی زیادی دارند.
مسافران از بومگردیهای یزد استقبال زیادی میکنند، چراکه یزد در مقایسه با اصفهان هتلهای کمتری دارد و همین باعث شده مسافران از اقامتگاهها استقبال بیشتری کنند. علاوهبراین بومگردیهای یزد در دل بافت قدیمی شهر واقع شدهاند.
بافت قدیم شهر یزد به صورت بینالمللی اجازه تخریب نداشته و ثبت جهانی شده است. به همین دلیل زیباییهای بافت قدیم خودش یکی از دلایلی است که گردشگران را به سمت بومگردیها کشانده است.
چرا اقامتگاه بومگردی نسبت به هتل برای شما ارجحیت دارد؟
مهمترین دلیل ارتباط عمیقتر و بیشتر با محلیها، بومیان و حتی سایر مسافران است. ارتباط برقرار کردن با آدمها برای من اهمیت زیادی دارد و از آن لذت میبرم.
وقتی در هتل اقامت داشته باشم، شاید هرگز ندانم در واحد بغلی من چه کسی است ولی در بومگردی با فضای کوچک، صمیمی، شبنشینیها، صبحانههای خودمانی و… میتوان ارتباط بسیار خوبی با دیگران برقرار کرد. خیلی از دوستان فعلی من همین مسافران اقامتگاههای بومگردی است.
اقامتگاههای بومگردی مقصدتان را چطور پیدا میکنید؟
من برای سفر عموما دو دلیل دارم. گاهی یک سوژه جذاب برای عکاسی پیدا میکنم که دلیل سفرم میشود. بنابراین با وبگردی یا پرسوجو از دوستان درباره جاهای اقامتی اطلاعات کسب میکنم. گاهی هم دوستانی که فضای اقامتی دارند برای عکاسی و معرفی اقامتگاهشان با من تماس میگیرند. در چنین مواردی هم برعکس، درباره جاهای دیدنی حوالی اقامتگاه پرسوجو میکنم.
وقتی به اقامتگاههای بومگردی سفر میکنید، برخورد مالک اقامتگاه و بومیان با شما چطور است؟
اگر خود دوستانی که چنین مجموعهای دارند، با من تماس گرفته و دعوت کنند، طبیعتا برخورد خوبی دارند؛ اما من ترجیح میدهم به عنوان یک مسافر به یک اقامت سفر کنم. در این حالت است که متوجه میشوم این اقامتگاه فقط برای من سنگ تمام گذاشته یا برای همه مسافرانش چنین خدماتی ارائه میدهد؟
مثلا یک بار یکی از مسئولان اقامتگاهها برای اقامت در بومگردی خودشان از من دعوت کردند و خدمات خوبی هم داشتند. من بعد از بازگشت از اقامتگاه، از دوستانم خواهش کردم حتی با هزینه من، به آن اقامتگاه بروند و همه موارد خدماتی را به عنوان یک مسافر بررسی کنند. چراکه واقعا برای من مهم است وقتی یک فضای بومگردی را به افراد معرفی کنم، از خدمات آنها مطمئن باشم.
درباره رفتار بومیان هم به نظرم شیوه برخورد مالک اقامتگاه با بومیان مهم است. گاهی صاحبان اقامتگاهها در اداره بومگردی از مردم محلی کمک گرفته و باعث بهبود شرایط کار و زندگی آنها شدهاند و گاهی هم نه تنها کمکی به این افراد نکردهاند، بلکه باعث سلب آرامش و امنیت زندگی آنها شدهاند.
مثلا وقتی گروهی از مسافران با صداهای بلند، موزیک، شلوغی، درگیری و… باعث سلب آرامش بومیان شوند، طبیعتا مردم محلی برخورد مناسبی با آنها ندارند. مسئولیت این موضوع با مالکان بومگردی است. وقتی این افراد مسافران را درباره حفظ حریم بومیان توجیه نکنند، در ساعات شی ممنوعیت سروصدا اعلام نکنند، برای پارک خودرو فضای مناسبی فراهم نکنند و در مجموع مسائل ساده را برای همسایگان رعایت نکنند، نمیتوان انتظار برخورد خوبی از مردم آن منطقه داشت.
در مقابل خیلی وقتها هم پیش میآید که بومیان از حضور مسافران استقبال میکنند و صنایع دستی خود را برای فروش به آنها عرضه میکنند. خیلی از آنها از اینکه در منطقه خود بومگردی دارند، خوشحال هستند و واکنش یا برخورد مثبتی با گردشگران دارند.
خیلی وقتها پیش میآید که بومیان از حضور مسافران استقبال میکنند و صنایع دستی خود را برای فروش به آنها عرضه میکنند. خیلی از آنها از اینکه در منطقه خود بومگردی دارند، خوشحال هستند و واکنش یا برخورد مثبتی با گردشگران دارند.
صاحبان اقامتگاهها نسبت به حضور شما و عکاسی از این فضاها چه واکنشی دارند؟
اصولا خود مالکان اقامتگاه برخورد خوبی دارند، اما گاهی خود مالک، در اقامتگاه حضور ندارد و به جای او یک مسئول یا مدیر داخلی در اقامتگاه است. این افراد اگر آموزش خوبی نداشته باشند، عموما برخورد مناسبی هم ندارند، حتی میگویند عکاسی ممنوع است و همکاری خوبی ندارند.
از تجربههای جدیدی که در این سفرها داشتید، چه بوده است؟
همین گپوگفتمان با افرادی که به عنوان کارمند یا حتی مسافر در این اقامتگاهها حضور دارند، باعث میشود تجارب آنها را هم به دست بیاورم. در سفرهای اصلی به اقامتگاههای مختلف هم این موضوع را درک کردم که خیلی اوقات مشکلات مردم محلی را میتوان با حضور مسافران حل میشود.
مثلا در یکی از سفرهایم به بندرعباس، یک پزشکی همراه ما بود که متوجه بیماری یکی از اهالی روستا شد. این پزشک توانست با چند تماس ساده داروهای این فرد را فراهم و درمانش را پیگیری کند.
همین اقامتگاههای بومگردی و فضاهای مشابه آن هستند که چنین ارتباطات سازندهای را شکل میدهد.
در سفر چه وسایلی همراهتان میبرید؟
این موضوع قبل از هرچیز به دلیل و نوع سفرم بستگی دارد، چراکه نوع سفر تجهیزات و وسایل موردنیاز را تعریف میکند. با این حال چه چمدان بزرگ با خود بردارم و چه کوله سفرگردی کوچک، همیشه یه قاشق، چنگال، لیوان و بشقاب همراه خود دارم. چراکه خیلی از اقامتگاهها از لیوانهای یک بار مصرف استفاده میکنند که به نظرم از نقاط منفی آنهاست و من ترجیح میدهم زباله کمتری تولید کنم تا آسیب کمتری به طبیعت وارد شود.
مورد دیگر پتو و ملحفه است. تفاوتی ندارد کجای دنیا باشید، در همه جای دنیا هتلها وسایل خواب را به طور مرتب نمیشویند و تعویض نمیکنند. بنابراین ترجیح میدهم چه در اقامتگاه بومگردی و چه در هتل، وسایل خواب خودم را داشته باشم.
درباره تولید زباله کمتر، باز هم به جای استفاده از مسواکهای یک بار مصرف یا شامپوهای اقامتگاه و هتل که پس از خروج من از آنجا به عنوان زباله دور انداخته میشود، ترجیح میدهم مسواک و شامپوی خودم را همراهم داشته باشم. شاید از نظر خیلی افراد این موارد جزو خدمات هتل و اقامتگاه باشد، اما وقتی میتوان زباله کمتری در طبیعت ریخت، به نظر من بهتر است کمی مهربانتر عمل کنیم.
کنار بازدید از اقامتگاههای بومگردی، چه فعالیتهای دیگری در سفرها انجام میدهید؟
در سفر به اقامتگاهها، اغلب زمانم را بین کارهای مختلف تقسیم میکنم تا بتوانم شناخت بهتری از فضاهای منطقه به دست آورم.
مثلا بخشی از وقتم را به بازدید از آثار تاریخی یا طبیعی معتبر و مهم منطقه سپری میکنم. بخشی از سفر که اغلب ساعات غروب است، در اقامتگاه حضور دارم و به کشف مردم محلی، فرهنگ و صاحبان اقامتگاه، معماری و فضای بنا و… مشغول هستم. اینکه پیرمرد و پیرزنهای روستا چطور آدمهایی هستند؟ غذاهای محلی آنها چیست؟ مدرسه و قبرستان روستا کجاست؟
بخش دیگری از سفرم را هم به گشتوگذار در بازار روستا میگذرانم و حتما از فروشگاههای محلی خرید میکنم. خرید از فروشگاهها و بازارهایم محلی به چرخیدن چرخ کسبوکارهای کوچک آنها کمک زیادی میکند. مثلا وقتی یک چیپس ساده از دکه روستا میخرم و به بچهای که همانجاست، میدهم، هم بچه خوشحال خواهد شد و هم صاحب آن دکه و فروشگاه کوچک احساس میکند مشتری جدیدی دارد.
وقتی به سفر میروید همه مایحتاج و خوراکیهای موردنیازتان را همراه نبرید. در هر روستا و منطقهای یک دکه کوچک هست که شاید خوراکی موردعلاقه شما را نداشته باشد، اما میتواند نیازتان را برآورده کند. چنین کارهای کوچکی مثل خرید صنایع دستی باعث میشود محلیها به این اعتقاد پیدا کنند که برای محصولات آنها مشتری وجود دارد و این گردش مالی ادامه پیدا خواهد کرد.
باید به این سفرها به چشم یک حال خوب دو طرفه نگاه کرد. اینکه فقط دنبال دریافت خدمات باشید، حال خوب را در محیط گسترش ندهید و رفتار صحیحی نداشته باشید، درست نیست.
اگر فضای کار را کنار بگذارید، سوژههای موردعلاقه شما برای عکاسی چیست؟
من چند سالی میشود که سمت عکاسی از بافت شهری، آثار تاریخی، مردمنگاری و… رفتهام، اما بخش بزرگی از آرشیو تصاویر من عکاسی از طبیعت است.
برای سفر چه اقلیمی را ترجیح میدهید؟
هرچه بافت منطقه بیابانی و کویری باشد، بهتر است. از کودکی ترجیحم محیط کویری و بیابانی بود. دیدن یک نقطه سرسبز وسط کویر حال من را خوب میکند. مثلا بافق یکی از مناطقی است که بافت کویری بزرگی دارد و وسط آن یک جای سرسبز از روستای تخریبشدهای است که واقعا انرژی و حال خوبی به من میدهد.
برای من خانه کاهگلی از خانه چوبی جذابتر و هوای گرم از هوای سرد مطلوبتر است. دیدن خطهای افقی کویر از خطهای عمودی خطه سرسبز شمال برای من آرامشبخشتر است، چراکه خطهای افقی اصولا آرامشبخشتر از خطوط عمودی هستند.
زیباترین جایی که به آن سفر کردهاید، کجاست؟
قطعا نمیتوان به این سوال پاسخ داد. ایران و کل دنیا جاهای دیدنی، طبیعت بکر و جاذبههای بیشماری دارد که انتخاب را سخت میکند.
اما علاقه قلبی من به یزد است. یزد شهری است که بیشترین سفر را به آن داشتم، مثلا فقط در سال ۹۸ حدودا ۱۸ بار به این شهر سفر کردم.
یزد را خیلی دوست دارم، چون از شهرهای کویری است و دوستان خیلی خوبی در آن دارم. اقامتگاههای بومگردی زیادی در آن میشناسم و آثار تاریخی مختلفی دارد. خانههای تاریخی، بومیان، مراسم مختلف، غذاهای محلی و… همهوهمه در این شهر خیلی دیدنی هستند و باعث شدند من یزد را دوست داشته باشم. در مجموع این شهر خیلی بابمیل من است، بنابراین فکر کردم باید در این شهر قدم بزنم و در آرامش همه جای آن را ببینم و عکاسی کنم.
در این سفرها از فرهنگ زرتشتیان یزد آگاهی زیادی به دست آوردم، در جشنها و مراسم مختلفشان حضور داشتم، در مراسم مذهبی عاشورا و تاسوعای یزد شرکت کردم و واقعا لذت بردم. با یهودیهای یزد ارتباط داشتم و مراسم آنها را دیدم.
به نظرم همه افراد باید در زندگی، یک جا را عمیقا بگردند و ببینند و برای من این مکان، یزد است.
هزینههای سفر را چطور مدیریت میکنید؟
بیشک سفر هزینه دارد و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. بنابراین برای مدیریت هزینهها باید اولویتها را نگاه کرد. اولویت من در زندگی سفر است، بنابراین به جای خرید ماهانه پوشاک، کیف و کفش، سعی میکنم از این نوع هزینههایم کم کنم. برای خیلی از افراد مهمانی آخر هفته اولویت بالاتری از سفر دارد که درباره این موضوع هم باز من سفر را به مهمانی ترجیح میدهم.
حتی در کودکی وقتی جشن تولد برایم گرفتند، از همه خواستم به جای هدیه به من پول بدهند تا بتوانم دوربین عکاسی موردعلاقهام را بخرم، چراکه اولویت زندگی من آن بود.
به این ترتیب اولویت من سفر و حال خوبم از سفر است و برای آن هزینه میکنم. طبیعتا اقامتگاههای بومگردی، شیوه اقامت، نوع حملونقل و… همهوهمه روی هزینه سفر تاثیر دارد. خودرو یا قطار و اتوبوس را به هواپیما ترجیح میدهم تا بتوانم با یک بودجه یکسان به چند مقصد سفر کنم. این موارد از مدیریت هزینههای سفر است که بلدی خودش را میخواهد.
من معتقد هستم وقتی به سفر میروم، باید یک ارزش افزودهای برای میزبانم داشته باشم و اصولا سفر رایگان را دوست ندارم. بنابراین ترجیح میدهم وقتی یک فضایی برای اقامت در اختیارم قرار میگیرد، اگر هزینهای برای آن پرداخت نمیکنم، دستکم خدماتی ارائه دهم.
بین فضاهای اقامتی مختلف، آیا اقامت در هاست را هم تجربه کردهاید؟
تجربه هاست را هم هرچند کم، اما دارم.
من معتقد هستم وقتی به سفر میروم، باید یک ارزش افزودهای برای میزبانم داشته باشم و اصولا سفر رایگان را دوست ندارم. بنابراین ترجیح میدهم وقتی یک فضایی برای اقامت در اختیارم قرار میگیرد، اگر هزینهای برای آن پرداخت نمیکنم، دستکم خدماتی ارائه دهم. مثلا آموزش زبان، نگهداری از حیوان خانگی و… از سادهترین کارهایی هستند که این ارزش افزوده را ایجاد میکنند. به همین دلیل هاست گرفتن شیوه محبوبی برای سفرهای من نیست.
در سفرهایتان تجربه تلخی هم داشتهاید؟
بدترین تجربه سفر من برای سال ۹۱ بود. آن زمان با گروهی از دوستان با مینیبوس سفر میکردیم. در مسیر یوش و بعد بازدید از خانه نیما یوشیج، تصادف کردیم. در آن تصادف ماشین به دره افتاد. این سانحه تلفات جانی نداشت، اما آسیبهای جسمی زیادی به همه وارد شد که در مجموع تجربه عجیبی بود.
یک بار هم کلبهای را در شمال اجاره و کرایهاش را پرداخت کردیم، اما زمانی که به آن جا رسیدیم، متوجه شدیم مرد مالک کلبه را با هزینه بالاتر به افراد دیگری اجاره داده است. این تجربه خیلی ناخوشایندی بود. البته بعد از آن به اقامتگاه دوست دیگری در همان منطقه رفتیم و مسیر سفر را ادامه دادیم.
وقتی سفر به سبک زندگی شما تبدیل شود، چه تاثیری روی اخلاق شما دارد؟
من آدمهای زیادی را اطرافم دیدهام و به خوبی تفاوت افراد سفر رفته و سفر نرفته را متوجه میشوم. به نظرم سفر برای هر انسانی واجب است، چراکه سفر شرایط زندگی آینده افراد را میسازد.
اگر من جای خیلی از دولتها بودم، به جای سربازی، همه افراد چه خانمها و چه آقایان را در ۱۸ سالگی به یک سال سفر بدون خانواده میفرستادم و فضاها و پلتفرمهایی را آماده میکردم که افراد بتوانند در سفر کار کنند، امکانات بگیرند و خدمات بدهند.
همین سفرهاست که باعث میشود ما یاد بگیریم آدمها همه یک مدل نیستند، یک فرهنگ ندارند و یک غذا نمیخورند. با سفر یاد میگیریم به رنگ پوست، فرهنگ، زبان و دیدگاه آدمها احترام بگذاریم. در جامعه فعلی ایران همین نپذیرفتن اختلافهاست که تنش و نزاع مختلفی بین اقوام این سرزمین را به وجود آورده است. با سفر یاد میگیریم در جوامع محلی به پوششها، گویشها و فرهنگ افراد احترام بگذاریم. این عدم پذیرش و احترام باعث درگیری بین جوامع محلی و گردشگران میشود.
تا چند سال پیش در سفر به ابیانه با پیرزنها و پیرمردهای روستا عکس یادگاری میگرفتیم، اما امروز در همه جای ابیانه تابلوهایی نصب شده که پیام «عکس نگیرید» را به شما نشان میدهد. چرا حالا در ابیانه خانمها از دوربین فرار میکنند و آقایان چهرهشان را میپوشانند؟
چه اتفاقی افتاده که قبلا در جزایر جنوبی ایران محلیها با مسافران گپ میزنند و آنها را به یک چای دعوت میکردند، اما حالا مسافران را به چشم اسکناس میبینند یا از آنها منزجر شدهاند؟
اگر افراد در همان سنین ۱۸ تا ۲۰ سالگی به سفر بروند، دامن محلی زنان و کلاه محلی مردان را ببینند و تفاوت پوشش، فرهنگ، تفکر و… را درک کنند، حتی خیلی از مشکلات خانوادگی هم حل میشود. خیلی از اختلافنظرها و محدودیتهای رفتاری هم بهتر درک خواهد شد.
صبوری هم از دیگر ویژگیهای اخلاقی است که در سفر تقویت میشود. شرایط سفر، همسفر، وضعیت خواب، کیفیت غذا، میزان خدمات و امکانات و… همه روی صبوری افراد اثر میگذارد.
اغلب تنها سفر میکنید یا گروهی؟
گاهی تنها و گاهی گروهی، در حال حاضر اغلب سفرهایم در گروههای کوچک پنج یا شش نفره است. من در کل عمرم تنها یک بار با تور سفر کردهام.
اصولا با شیوه سفر تورهای گردشگری مخالفت دارم. من معتقد هستم که هرچیزی جای خود را دارد. هرچند مخالفتی با موسیقی، رقص و آواز ندارم، اما کویر و جنگل جای درستی برای پخش موسیقیهای بلند و گوشخراش نیست. ما آدمها برای چه چیزی به طبیعتگردی میرویم؟ قطعا برای زیبایی و ذات طبیعت هست که به دل آن سفر میکنیم، پس این آلودگیهای صوتی در طبیعت جایی ندارد.
یکی دیگر از بزرگترین مشکلات تورهای گردشگری زبالههای بسیار زیاد آنهاست. فرض کنیم مسافری که با تور به سفر آمده، درک و دانش کافی برای نریختن زباله نداشته باشد. تورلیدری که این گروه را به کویر و جنگل آورده، در برابر رفتار این افراد مسئول است. در دورههای تورلیدر درباره همه این موارد به این افراد آموزش داده میشود. بنابراین چنین افرادی عملا قوانین را نقض و آسیبهای بسیار جدی و بزرگی به طبیعت وارد میکنند.
یکی از گروههای مسئول در برابر این تورهای گردشگری سازمان میراث فرهنگی است. در همه جای دنیا سقف محدودی برای ورود و خروج سالانه گردشگر به جاهای دیدنی در نظر گرفته میشود، اما در ایران چنین مسائلی تعریف نشده است که باعث آسیب آثار تاریخی، منابع طبیعی و جاذبههای گردشگری شده است.
فکر میکنید صنعت گردشگری ایران در حال حاضر چه شرایطی دارد؟
طبیعتا هرجا توسعه وجود داشته باشد، تخریب هم با آن همراه است. هرچند صنعت گردشگری رو به توسعه است، اما نمیتوان منکر تخریبهای آن است.
همه ما مسئول هستیم که تا حد امکان این تخریب را کم کنیم. وقتی یک موجی راه میافتد که افراد به سفر بروند و در طول سفر با موزیکهای بلند، ظروف یک بار مصرف، زباله و… به جوامع محلی و طبیعت آسیب بزنند، طبیعتا آسیبهای مختلفی به طبیعت وارد میشود که باید تا حد امکان جلوی آن را گرفت.
در حال حاضر شیوع کرونا اتفاقها تغییرات جالبی را رقم زده است. خیلی از آژانسهای مسافرتی تورهای خانوادگی برگزار میکنند. بنابراین استانداردها بیشتر رعایت شده است. یک تور خانوادگی برای طبیعت به مراتب آسیبهای کمتری به همراه دارد.
حرف آخر؟
در آخر به همه پیشنهاد میکنم علیرغم سختیهای سفر، مرخصی گرفتنها، هزینهها، مسیر راه و… بیشتر به سفر بروند. به جای سفر به شهرهای تکراری یا شهرهای بزرگ به روستاها و شهرستانهای کوچک سفر کنند و در سفر عجله نداشته باشند، چراکه مسیر هم بخشی از سفر است و مقصد فقط نقطه آخر نیست.
همچنین در سفر به روستاها و اقامت در بومگردیها نباید انتظارات و توقعات بالایی برای دریافت خدمات و امکانات داشته باشید. این مجموعهها توسط قشرهای محلی بنا شده که چندان آموزشی ندیدهاند و نواقص کارشان با مرور زمان درست خواهد شد.
سلام و درود . اقامتگاه آریز بافق در روستای باقرآباد بافق واقعا دیدنی و زیباست.مصاحبه زیبایی بود.ممنون از جناب آقای نوروزی.
گفتگوی جذابی بود، ممنون