هند سرزمینی پر از شگفتیها و عجایب است. جاذبه های هند نشان داده هندوستان کشوری با میراثی غنی که نتیجه فرهنگها و مذاهب بسیار متنوعی است که در طول تاریخ در این سرزمین ریشه دواندهاند و اکنون هند را به کشوری با غنای فرهنگی بینظیر بدل کردهاند.
هند کشوری دیدنی با بینهایت جاذبهها و مقاصد گردشگری است. در حالی که برخی از جاذبههایش زیبا به نظر میرسند، ولی در همین حال برخی نیز عجیب و غریب و نامتعارف هستند. برای آنهایی که دنبال جاذبههای غیرعادی میگردند، باید بگوییم این کشور تماشایی در جنوب آسیا بیشمار از این دیدنیها دارد که حتی نترسترین و بیخیالترین گردشگران را متحیر میکند. برای آشنایی با این دیدنیها با مجله علی بابا همراه باشید.
نگاهی به شگفتیهای کشور هند
قبلا در مجله سفرهای علیبابا به خصوص در پادکست رادیو دور دنیا (در اپیزود سفر به هند) به جاهای دیدنی و مقاصد گردشگری آن پرداختهایم، با این حال هر چقدر که از هند و شگفتیهای آن بگوییم بازهم کم گفتهایم! در این مطلب سعی داریم به برخی دیگر از شگفتیهای کشور عجایب از مکانهای عجیب و باورنکردنی آن تا سنتهای دیرینه موسیقی و حتی حقایقی ناگفته از بالیوود بپردازیم. با سفرهای علیبابا همراه باشید.
دریاچه روپکاند، اوتاراکند
اولین توقف ما در کشور عجایب، برای دیدن جاذبه های هند دریاچه روپکاند مشهور به «دریاچه استخوان» است. اگر قلبی ضعیف دارید و تحمل تماشای مناظر ترسناک را ندارید، اصلا توصیه نمیکنیم به این مکان عجیب و اسرارآمیز سر بزنید! روپکاند، دریاچهای در ارتفاع ۵۰۲۹ متری است که از دور افتادهترین و خطرناکترین نواحی هند نیز به شمار میرود.
بله درست متوجه شدید، همه اینها یعنی برای رسیدن به این دریاچه باید پیادهروی طولانی و دشواری انجام دهید، در حین پیمودن مسیر باید از گردنه لوهاجانگ و چندین روستا و درهها و مسیرهای صعبالعبور کوهستانی عبور کنید.
البته که راه رسیدن به این دریاچه شگفتانگیز سخت است، ولی اگر فردی ماجراجو باشید که از دیدن شگفتیها خصوصا مناظر مهیب و ترسناک سیر نمیشود، حتما از اینکه دریاچه استخوان را در فهرست مقاصد مورد نظرتان در هند قرار دادهاید، پشیمان نمیشوید.
این دریاچه مسحورکننده که در محاصره برفهای و یخچالهای طبیعی است، در اغلب اوقات سال کاملا یخزده است. ولی در فصول گرم سال که برفهای آن آب میشود، استخوانهایی از میان برف سر بر میآورد. دلیل نامگذاری این دریاچه هم به دلیل وجود همین استخوانها است که تصور میشود، متعلق به نزدیک به ۳۰۰ نفر باشد.
گمانهزنیهای زیادی در مورد هویت این افراد مطرح شده، ولی یکی از پذیرفتهترین فرضیهها این است که قدمت این استخوانها به قرن نهم میلادی و پادشاه آن دوران قَنوج باز میگردد. گفته میشود، پادشاه قنوج و همراهانش برای زیارت نیایشگاهی به این حوالی آمده بودند که اسیر طوفانی مهیب شدند. از آن زمان اسکلتهایشان همچنان در دریاچه باقیمانده تا بدل به منظره هراسناک و مبهوتکننده شود.
دهکده مار، اوتار پرادش
مارها در فرهنگ هندو از جایگاه خاصی برخوردارند. شیوا که از بلندمرتبهترین خدایان آئین هندو است، همواره با ماری به دور گردنش به تصور کشیده شده که سمبل چرخه حیات (تولد، زندگی و مرگ) است. در منطقه شولاپور در اوتار پرادش، دهکدهای کوچک به نام شِتپال وجود دارد که نزد مردم به دهکده مار مشهور است.
در این روستا همانطور که از نام آن پیداست، مارها آزادانه در کوچه و بازار پرسه میزنند و حتی مردم در خانههای خود زیارتگاههای کوچکی دارند که مارها برای فرار از گرما به آن پناه میبرند. این مارها، اصلا مارهای کوچک و معمولی نیستند، بلکه مارهای کبرا هستند.
بچهها در این دهکده با مارها بازی میکنند و حتی همراه مارها به مدرسه میروند! و شاید باور کردنش برایتان بسیار دشوار باشد، ولی تا به حال حتی یک مورد مار گزیدگی و کشتن مارها در این دهکده گزارش نشده است. بنابراین هم مارها و هم آدمها در این روستا بدون ترس و در کمال صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
معبد کارنیماتا، راجستان از جاذبه های هند
در معبد کارنیماتا بیش از ۲۰ هزار موش صحرایی سیاه که از آنها به نام «کاباس» نامبرده میشود، زندگی میکنند. این کاباسها تجلی از الهه آئین هندو، کارنیماتا یا مهایی هستند. به این جهت موشهای سیاه معبد مقدس شمرده شده و زائرانی که به معبد مراجعه میکنند با آنان چون الاهگان رفتار میکنند.
موشها در تمام معبد کاملا آزادنه پرسه میزنند و معمولا میتوان آنها را در حال نوشیدن شیر از کاسههای بزرگ دید. صدها زائر برای تماشای موشها به معبد کارنیماتا میآیند تا به آنها غذا بدهند و پرستشان کنند. در حالی که اغلب موشهای معبد موشهای سیاه هستند، ولی چند موش سفید هم در معبد وجود دارد که به باور مردم، دیدن این موشها خوشیمن است و نشانه نعمت و توفیق الهی است.
در مقابل، صدمه زدن یا کشتن موشها گناه محسوب میشود. اگر در حین قدم زدن در معبد موشها به اشتباه موشی را لگد کنید باید کفاره آن را بپردازید که شامل خریداری تندیس نقرهای یا طلایی موش و اهدای آن به معبد است.
دریاچه لوکتاک، مانیپور
آیا تا به حال به ذهنتان رسیده، بتوانید روی زمینی بایستید که مانند کَرجی یا قایق روی آب شناور باشد؟ بسیار خب، اگر اینطور است باید بگوییم، دستکم در یک نقطه کرهزمین امکان چنین تجربهای فراهم است. این نقطه شناور دریاچه لوکتاک در منطقه بیشنوپو، ایالت مانیپور هند است.
این دریاچه که به آن دریاچه شناور نیز گفته میشود، تنها دریاچه شناور جهان و بزرگترین دریاچه آب شیرین در شمال شرقی هند است. این نامگذاری دریاچه هم به دلیل تودههای سبزی موسوم به «فومدی» است. فومدیها تودههایی هستند که از گیاهان، خاک و مواد آلی تشکیل شده و همچون جزایری مینیاتوری در تمام سطح دریاچه پراکنده شدند.
دریاچه لوکتاک از جاذبه های هند نزدیک به ۳۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و منبع اصلی معاش ساکنان حوالی آن محسوب میشود. جالب است بدانید که در این دریاچه یک خانه گردشگری بسیار زیبا به نام «سِندرا» هم ساخته شده که میتوانید در آن اقامت کنید.
علاوه بر این دریاچه، تنها پارک ملی شناور جهان، پارک ملی کیبول لامجاو هم محسوب میشود. این پارک ملی میزبان بیش از ۲۳۳ گونه گیاهان آبزی ، ۴۲۵ گونه جانوری و بیش از ۱۰۰ گونه پرنده است.
رستوران نیولاکی، احمد آباد
غذا خوردن با مردگان از آن دست کارهایی است که به ندرت فرصت آن برای هر کسی پیش میآید! بله درست خواندید، در هند رستورانی وجود دارد که میتوانید در آنجا کنار مردگان غذا بخورید. این رستوران نیو لاکی نام دارد.
صاحب این رستوران، کریشنان کوتی نزدیک به ۶۰ سال پیش زمینی را برای احداث رستورانش خریداری کرد. ولی وقتی که با شروع ساختوساز متوجه شد که این زمین قبلا یک قبرستان بوده است. کوتی که ناامید شده بود، مدتها به این مشکل فکر کرد و سرانجام تصمیم گرفت به جای خراب کردن قبرستان، رستوران خود را روی قبرستان بسازد.
هماکنون، تمام تابوتهای قبرستان همانطور سرجای اولشان قرار دارند و تنها حصارهای فلزی به دورشان کشیده شده تا کسی از روی قبرها رد نشود. میزهای غذاخوری هم درست در کنار تابوتها برپا شدند تا این قبرها به نماد رستوران نیولاکی هم بدل شوند.
کارمندان رستوران هم هر روز در هنگام بازگشایی رستوران روی تابوتها را تمیز کرده و گلهای پژمرده را با گلهای تازهای تعویض میکنند. کسی در مورد هویت صاحبان قبرها چیز نمیداند، ولی تصور عمده بر این است که این قبرها متعلق به پیروان یک صوفی قرن شانزدهمی باشند.
دهکده پونساری، گجرات
شاید در نظر بسیاری وقتی از صحبت از دهکدهای در هند شود، دهکدهای با کوچهها و معابر باریک و پر چالهچوله، تاسیسات و فاضلاب خراب، بدون برق و حتی کوچه و خیابانهای پر از زباله و بدبو به ذهن خطور کند. ولی دهکده پونساری در گجرات، یکی از آن مکانهای کشور هند است که از اساس با این ذهنیتها تضاد دارد.
این دهکده زیبا از جاذبه های هند در فاصله ۹۰ کیلومتری احمد آباد قرار گرفته و به عنوان یک دهکده نمونه در کشور هند مشهور است. هیمانشو پاتل، سرپانچ یا همان بخشدار روستا با افتخار میگوید که این روستا دارای تمام امکانات شهر منتهی با روح روستایی است.
دهکده پونساری دارای تاسیسات برق و آب شبانهروزی و اتصال اینترنت وایفای است و حتی مدارس آن دارای سیستم گرمایشی-سرمایشی پیشرفته و دوربینهای مدار بسته نیز هستند.
معبد گالتاجی، راجستان
گالتاجی دهکده زیارتی بسیار قدیمی در جیپور، ایالت راجستان است. این دهکده زیبا در دامنه کوهی مقدس قرار گرفته است. گالتاجی با داشتن معبدها، غرفهها و حوضچههای مقدس همواره مملو از زائران محلی و گردشگرانی از سرتاسر دنیا است.
یکی از دلایل شهرت گالتاجی، معبد میمونهای آن است. چنانچه از نام آن پیداست، در این معبد میمونهای بسیار زیادی زندگی میکنند. این معبد زیبا در قرن هجدهم ساخته شده است. معبد اصلی با سنگهای صورتی رنگ ساخته شده و دارای ستونهای سنگی با نقوش برجسته و حّکاکیهای زیبا، نقاشیهای دیواری و سقفهای دَوار است.
این مجموعه زیبا که بیشتر به کاخ میماند، دارای ۷ حوضچه مقدس است که در آئین هندو از اهمیت زیادی برخوردارند. به باور مردم آب این حوضچههای مقدس هیچگاه خشک نمیشود.
شانی شینگاناپور، ماهاراشترا
شانی شینگاناپور دهکدهای در ایالت ماهاراشترا هند است که حدود ۶۰ کیلومتر با معبد معروف شیردی (سای بابا شیردی) فاصله دارد. در این دهکده مردم اعتقادی به قفل و در ندارند. در واقع، حتی بسیاری از خانهها حتی پرده هم ندارند!
تنها در خانهها حایل و حصارهایی برای جلوگیری از ورود حیوانات ساخته شده است. در این روستا مردم هیچ نگرانی بابت امنیت خانه و سارقان ندارند. وقتی که ساکنان روستا به سفر میروند هم از کسی نمیخواهند مراقب منزلشان باشد، بلکه خانهشان را همانطور رها میکنند.
در این روستا هیچ کلانتری و مرکز پلیسی هم وجود ندارد. مردم شانی را صاحب و مراقب مال و اموال خود میدانند. شانی در آئین هندو پروردگار کارما، عدالت و مجازات است. اعتقاد مردم هم بر این است که اگر کسی چیزی بدزدد خشم شانی را برانگیخته و باید جزای گناهان خود را بپردازد.
معبد سگ، کارناتاکا از جاذبه های هند
بر کسی پوشیده نیست که سگها، از وفادارترین و دوستداشتنیترین حیوانات هستند. معبدی در کارناتاکا به این سگها اختصاص یافته است. معبد سگ در شهر چاناپاتنا قرار گرفته است. شهری که به شهر اسباببازیها هم مشهور است. ولی چرا معبدی مختص سگها ساخته شده؟
تاجر ثروتمندی در سال ۲۰۱۰ معبد تِمپاما را ساخت که به الههای به همین نام اختصاص داده شده است. گفته میشود، روزی دو سگ در دهکده گم شدند. الهه به خواب روستایان آمد و از آنان خواست که برای سگها معبدی بسازند تا مردم و دهکده از اتفاقات بد مصمون بمانند.
پس از این اتفاق همان تاجر در کنار معبد کمپاما، معبدی برای سگها ساخت. در این معبد تندیسهای دو سگ گمشده هم قرار داده شده است. حتی جشنوارهای هم هر ساله برای گرامیداشت این دو سگ برگزار میشود. این معبد امروزه به مکانی تبدیل شده که اکثر دوستداران سگها از هر آئین و مذهبی را به خود جلب میکند.
تپه مغناطیسی از جاذبه های هند
تپه مغناطیسی از جاذبه های هند تپهای در نزدیکی له در لداخ هند است. گفته میشود که این تپه که در درّهای زیبا و تماشایی قرار گرفته دارای خواص مغناطیسی است. آن هم نه هر قدرت مغناطیسی، بلکه چنان قوی که حتی میتواند ماشینها را به سمت بالا ببرد و هواپیماهایی که از آن حوالی میگذرند را مجبور کند برای جلوگیری از تداخل با نیروی مغناطیسی، ارتفاع خود را افزایش دهند.
مردم محلی عقیده دارند که در روزگاران گذشته در اینجا جادهای وجود داشته که مومنان و صالحان را مستقیما به بهشت میبرده است.
با این حال، علیرغم باور عمومی، منشأ این تپه مغناطیسی نه از نیرویهای ماورا طبیعی بلکه بیشتر حاصل نوعی توهم بصری است. در واقع، محققان عقیده دارند که خطای دید باعث شده تا کسانی که به سمت این تپه میروند، شیبهای آن را به درستی تشخیص ندهند.
یعنی در حالی که جاده دارای شیب رو به پایین است، ولی به چشم انسان دارای شیبی رو به بالا است. همین هم باعث میشود بسیاری از کسانی که با اتومبیل به جاده منتهی به تپه مغناطیسی میآیند، تصور کنند که به سمت بالا کشیده میشوند.
راستی ما مطلب دیگری هم درباره شهرهای هند داریم که کلی لوکیشن جذاب را معرفی کرده است.
روستای کولدهارا، راجستان
داستان روستای کولدهارا یکی از عجیبترین داستانهایی که تا به حال شنیدهاید. گفته میشود که در شبی در سال ۱۸۲۵، روستای کولدهارا و تمامی ۸۴ روستای اطراف آن خالی از سکنه شدند. این روستا در منطقه جیزالمر، ایالت راجستان قرار دارد.
بر اساس افسانههای محلی، روزی چشمان شیطانی سلیم سینگ، نخست وزیر مقتدر و فرومایه دولت آن روزگار به دخترِ رئیس دهکده افتاد و از او خواست که به زور به عقدش در بیاید. ولی پدر و دختر به این ازدواج رضا ندادند. سینگ هم مردم دهکده را تهدید کرد که در صورت تن ندادن به خواستهاش، عواقب سنگینی در انتظارشان خواهد بود.
ولی مردم تمامی ۸۵ روستا به جای اینکه تسلیم سینگ شوند، شبانه خانه و کاشانه خود را رها کرده و برای همیشه از دیار خود کوچ کردند.
البته این همه ماجرا نبود. آنها قبل از اینکه از محل زندگی خود بروند، نفرین کردند که پس از آن هیچکس نتواند در این روستا زندگی کنند. ظاهرا این نفرین کار خودش را کرده و تا به امروز، روستا خالی از سکنه مانده است.
فرضیه دیگر هم این است که سلیم سینگ چنان مالیاتهای سنگینی بر مردم بیچاره بسته بود که روستاییان دیگر توان پرداختش را نداشته و چارهای هم جز ترک وطن نداشتند. حال از آن روستاها که روزگاری هزاران سکنه داشتند، کاملا متروک به حال خود رها شدند تا برای کسانی که به ماجراهای ترسناک علاقه دارند بدل به مکانی ایدهآل برای «ترسگردی» شوند. البته باید بگوییم که بسیاری گذراندن یک شب کامل در این روستا را غیرممکن دانستهاند.
قلعه بهانگره، راجستان از جاذبه های هند
حالا که قصه ترسناک روستای کولدهارا را شنیدید، بهتر است حکایت مرموز و ترسناک دیگری را هم بشنوید. ماجرا در مورد قلعه بهانگره در منطقه الوار راجستان است که طی سالهای اخیر به عنوان یکی از ترسناکترین مکانهای هند شهرت یافته است.
ماجرای این قلعه خالی از سکنه از این قرار است. گفته میشود، چتر سینگ، حاکم وقت ناحیه، دختری به نام راتناواتی داشت. این شاهدخت به قدری زیبا بود که به جواهر راجستان شهرت پیدا کرده بود. او برادر ناتنی به نام عجب سینگ داشت که برخلاف شاهدخت، منفور مردم بود.
حکایتهای زیبایی و خوشقلبی و مهربانی راتناواتی به همهجا رسیده و خواستگاران زیادی هم پشت درهای قلعه چتر سینگ صف کشیده بودند. در این میان، کاهنی از آئین تانترا هم دلباخته راتناواتی شده بود.
این کاهن به جادوگری هم شهره بود. ولی راتناواتی اصلا علاقهای به او نداشت. به همین دلیل کاهن سعی کرد او را طلسم کند. او وقتی ندیمه شاهدخت را در حین خرید عطر برای شاهدخت دید، عطر او را به طلسمس آغشته کرد. ولی راتناواتی از ماجرا خبردار شد و بطری عطر را روی زمین انداخت که به تختهسنگ بزرگی تبدیل شد و روی کاهن افتاد و جانش را گرفت.
کاهن قبل از مرگ شاهدخت، خانوادهاش و کل روستا را نفرین کرد. این نفرین خیلی زود کار خود را کرد و یک سال بعد جنگی میان نیروهای بهانگره و اجابگر درگرفت که تلفات سنگینی گرفت و منجر به کشته شدن راتناواتی نیز شد. بعد از آن هم به سبب همین طلسم هیچوقت قلعه و روستاهای اطراف آباد نشدند. در واقع طبق این طلسم، این روستا تا ابد محکوم به ویرانی است.
داستان دیگری هم در مورد ویرانی این قلعه وجود دارد. بر اساس این داستان، مرتاضی به نام گورو بالو نات، در دامنههای تپهای زندگی میکرد که بعدها راجا باگوانت سینگ، قلعه بهانگره را در آنجا ساخت. تنها شرط این مرتاض برای اجازه ساختن قلعه این بود که هیچوقت سایه قلعه روی خانهاش نیافتد.
ظاهرا تمامی حاکمان و ساکنان قلعه این شرط را قبول داشتند. ولی وقتی که نوبت به عجب سینگ، همان برادر منفور شاهدخت رسید، او تصمیم گرفت که ستونهای سنگی بلندی بسازد. سایه این ستونها هم درست روی خانه مرتاض افتادند. مرتاض خشمگین هم نفرینی کرد که خیلی زود کار کرد و باعث ویرانی قلعه و تمامی روستاهای اطرافش شد.
سوای این داستانهای شنیدنی، شاید حقیقت ماجرا در پس مرگ چتر سینگ نهفته باشد. چون عجب سینگ قبلا قلعه جدیدی ساخته بود و با مرگ او بود که همراه ساکنان قلعه به آنجا نقل مکان کرد. خالی از سکنه بودن روستا را هم باید به دلیل قحطی گستردهای بدانیم که در اواخر قرن هجدهم دامان مردم اینجا را گرفت و بسیاری را ناگزیر به کوچ کرد.
جزیره گوآ؛ بهشت سایکدلیک
حالا که از دیدنیهای طبیعی و معابد و اماکن شگفتانگیز و جالب هند گفتیم، حیف است که صحبتی از موسیقی سایکدلیک هند نکنیم. اگر تلاش کنیم سیر تکامل موسیقی سایکدلیک را درک کنیم، لازم است که به شهر بندری گوآ در هند سفر کنیم.
در دهه۱۹۶۰ بود که گروهی از هیپیهای دلزده و خسته از دنیای شلوغ و صنعتی به این جزیره بکر و آرام سفر کردند. هزینه زندگی پایین و همچنین در دسترس بودن گیاهان روانگردان (شاهدانه) باعث شد تا هیپیها در گوآ اقامت کنند.
هیپیهای گوآ در آن روزگار در جشنها و میهمانیهای خود ترانههایی از گروههای سایکلدیک راک آن دوران همچون گریتفول دد، جفرسن ایرپلین و پینک فلوید را پخش میکردند. دیجیها و نوازندگان گوآیی بعدا با ریمیکس این موسیقیها دست به ابتکار زدند و به تدریج با تغییر ملودی و ریتم این ترانهها سبک موسیقی سایکلدیک خاص گوآ را خلق کردند.
موسیقی که هیپیهای گوآ خلق کرده بودند، در واقع ترکیبی از استایل آزاد تکنو و ژانرهای مختلف موسیقی همچون اسید هاوس و الکترو بود که با فضای معنوی خاص هند ترکیب شده بود. در حقیقت، این موسیقی سایکدلیک گوآیی را باید ترکیبی از اِلمانهای موسیقی سایکدلیک غربی به همراه ترکیبی از مفاهیم مذهبی بر گرفته از آئینهای هندو، بودایی و شَمَنباوری بدانیم.
به همین دلیل ترانههای سایکدلیک گوآ در حین داشتن تِمپو و ریتمهای سریع و برقآسا، حس خلسههای مذهبی را برای شنوندگان تداعی میکنند.
موسیقی گوآ که به «گوآ ترنس» یا «گوآ سایکدلیک» نیز شناخته میشود، در دهه ۱۹۹۰ به فراسوی مرزهای هند راه یافت و در کشورهایی همچون ژاپن و آلمان و البته آمریکا نیز شنیده و شناخته شد. در سالهای بعد این موسیقی به توفیق تجاری هم رسید و به جشنوارهها و باشگاههای شبانه بسیاری در سرتاسر دنیا راه یافت.
هماکنون جشنوارههای متعددی برای این سبک موسیقی وجود دارد که همهساله در کشورهای مختلفی از کانادا و مکزیک و برزیل تا آلمان، مجارستان و پرتغال برگزار میشوند.
ناگفتههایی از بالیوود، بزرگترین صنعت سینمایی جهان
مگر میشود از هندوستان و جاذبههای تمامنشدنی آن صحبت کرد و از بالیوود چیزی نگفت! قطعا برای بسیاری، وقتی صحبت از هند میشود، اولین چیزی که به ذهن خطور میکند بالیوود است. سینمای بالیوود که نام آن ترکیبی از بمبئی (نام قدیم مومبای) و هالیوود است، با اکران فیلم «راجا هاریشچاندرا» در سال ۱۹۱۳ شروع به کار کرد.
از آن زمان، سینمای پر زرقوبرق و رنگارنگ هندوستان از جاذبه های هند جای پای خود را در کشورهای مختلف دنیا از جمله ایران باز کرد. در حالی که اغلب از بالیوود به عنوان اسم جمع برای تمامی فیلمهای ساخته شده در هند استفاده میشود. ولی باید گفت که بالیوود تنها مرکز فیلمهای زبان هندی است. در هند فیلمهایی به زبانهای دیگر نیز ساخته میشود.
در ابتدا تمام نقشها را مردان بازی میکردند
داداصاحب پالکی، کارگردان نامی هند در سال ۱۹۱۳ فیلم صامت خود راجا هاریشچاندرا را در بمبئی اکران کرد تا سنگبنای سینمای هند را بگذارد. داستان این فیلم حول محور پادشاه عادلی میگشت که در تمام عمرش دروغ نگفته است.
در این فیلم صامت که ماجرای عاشقانه پادشاه نیز دنبال میشود، تمام نقشها از جمله نقش همسر پادشاه را نیز مردان بازی میکنند. پالکی در ادامه کارنامه هنری خود ۹۵ فیلم بلند ساخت ولی در طول زندگی هیچوقت آنطور که شایستهاش بود قدر ندید و حتی در فقر درگذشت.
ولی فیلم راجا هاریشچاندرا او به اثری بدل شد که هماکنون از آن به عنوان سنگبنای صنعت میلیارد دلاری بالیوود یاد میشود.
بسیاری از هندیها فیلمهای بالیوودی را نمیبینند!
در حالی که هند با ۱،۲ میلیارد نفر جمعیت باید بیش از چند صد میلیون سینمارو داشته باشد، ولی هماکنون تنها ۴۵ میلیون نفر برای تماشای بیش از ۱۰۰۰ فیلمی که سالانه در بالیوود ساخته میشوند، به سالنهای سینما میروند.
بر اساس آمارها، هندیها سالانه ۲،۷ میلیارد بلیط فیلم خریداری میکنند که بالاترین میزان خرید بلیط سینما در دنیا است، ولی با توجه به پائین بودن قیمت بلیط در این کشور، سود حاصل از آن تنها بخش کوچکی از درآمدهای هالیوود را تشکیل میدهد.
نکته دیگر از جاذبه های هند که شاید جالب باشد بدانید، با وجود تولیدات سینمایی عدیده، هند حدود ۱۳ هزار سالن سینما دارد. در حالی که در آمریکا بیش از ۴۰ هزار سالن برای اکران فیلمهای سینمایی در دسترس است.
خارجیها هم در بالیوود ستاره میشوند
طی سالهای اخیر بسیار بودهاند هنرپیشههای خارجی خصوصا غربی که برای موفقیت به بالیوود آمدهاند. بسیاری از این هنرپیشهها تنها توفیق حضور در نقشهای فرعی را به دست آوردند. با این حال، شاید جالب باشد بدانید که پدیده حضور هنرپیشههایی با چهرههای غربی در سینمای هند تازگی ندارد.
قبلا هم بسیار بودهاند هنرپیشگان خارجی که توانستهاند در بالیوود به جایگاهی درخور دست پیدا کنند. شاید اولین خارجی که توانست در بالیوود به ستاره تبدیل شود، نادیا (ماری آن ایوانز) استرالیایی باشد که به «نادیای نترس» یا «هانتروالا (زنی با شلاق)» مشهور شده بود. او در طی سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶ به یکی برترین هنرپیشههای زن بالیوود تبدیل شده بود.
نادیا در بیش از ۳۵ فیلم سینمایی عمدتا در نقش زنان شجاع و بیباک و در فیلمهای پر زد و خورد و اکشن حضور پیدا کرد. دیگر هنرپیشه خارجی که در بالیوود به شهرت دست یافت، سینیورینا مانلی ایتالیاییاصل بود که در دوران سینمای صامت در بالیوود خوش درخشید.
او در سال ۱۹۲۲ در فیلم سینمایی «سرسپرده شوهر» حضوری درخشان داشت. پس از آن هنرپیشگان دیگری هم از کشورهای دیگر از راه رسیدند. تام آلتر، آمریکایی متولد هند که زبان هندی را با ته لهجه انگلیسی صحبت میکرد.
بعد از او هلن که با رقصهای معرکهاش نسلی را شیفته سینمای هند کرد. در سالهای اخیر هم شاهد توفیق کاترینا کایف، هنرپیشه بریتانیایی هندی بودهایم که او هم زبان هندی را با لهجه خارجی صحبت میکند.
فیلمهای بالیوودی با همکاری آلمانیها ساخته میشد
در سالهای ابتدایی شکلگیری سینمای هند، وجود تکنسینها و تجهیزات پیشرفته از کشورهای غربی الزامآور بود. در آن روزگار و در دهه ۱۹۲۰، هیمانشو رآی، فیلمساز هندی قراردادی را برای تهیه چندین فیلم با شرکت آلمانی اِلماکا به امضا رساند.
فرانتس اوستن، کارگردان آلمانی هم با همکاری رآی ۱۴ فیلم در هند ساخت. ولی دولت بریتانیا که در طول جنگ جهانی دوم هند را اداره میکرد، پس از شروع جنگ آلمانیها را از کشور اخراج کرد. تا قبل از آن، یعنی تا دهه ۱۹۳۰، کلکته قطب فیلمسازی هند بود.
ولی پس از آنکه ژاپنیها در طول جنگ به تهدیدی بر مرزهای شرقی هند تبدیل شدند، بسیاری از فیلمسازان به بمبئی نقلمکان کردند تا این شهر به قطب فیلمسازی هند بدل شود.
صحنههای عاشقانه در کوهستانهای سوئیس
بالیوودیها در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ کوهستانهای سوئیس را کشف کردند. یش چوپراد، تهیهکننده مشهور بالیوودی که در دهه ۱۹۷۰ تصمیم گرفت به جای کشمیر از لوکیشنهای دیگری برای فیلمهایش استفاده کند. و اینطور بود که دامنههای آلپ به یکی از اِلمانهای اصلی صحنههای عاشقانه بالیوودی بدل شد.
چنان بود که فیلم عاشقانهای بدون رقص دو هنرپیشه زن و مرد در منظرههای برفی آلپ ناقص به نظر میرسید. مناظر دیدنی خارج از هند بالیوود تنها به سوئیس ختم نشد، بلکه امروزه فیلمهای بالیوودی به دفعات در لوکیشنهایی در اسکاتلند، آمریکا، استرالیا، نیوزیلند، تایلند و آفریقای جنوبی هم فیلمبرداری میشوند که این خودش از جاذبه های هند است.
در بالیوود هم اَبرقهرمانها خوش میدرخشند
اگرچه بالیوود از جاذبه های هند به فیلمهای عاشقانهاش شهرت دارد ولی فیلمهای مختلفی در ژانرهای متنوعی در بالیوود ساخته میشوند. عمده مخاطبان سینمای هند را پسران ۱۵ تا ۲۵ ساله تشکیل میدهند. یعنی گروهی از سینماروها که گرایش زایدالوصفی به فیلمهایی با مضامین اَبرقهرمانی و کتابهای کمیک دارند.
یکی از مشهورترین نمونههای اخیر فیلمهای ابرقهرمانی، سری فیلمهای علمی تخیلی «کریش» با بازی هریتک روشن است. البته سابقه ابرقهرمانان در سینمای هند به روزگار بسیار دورتری برمیگردد. در دهه ۱۹۸۰ هم فیلمهایی با چنین رویکردی ساخته شده بودند از جمله فیلم آقای هند در سال ۱۹۸۷ با نقشآفرینی آنیل کاپور.
بالیوود در سیطره مردان!
مانند هالیوود، بالیوود نیز زیر سیطره سوپراستارها است که اکثرا مردانی ۴۰ و چند ساله هستند. نام این سوپراستارها در بسیاری اوقات متضمن فروش و موفقیت یک فیلم است. از جمله این سوپراستارها سه خان مشهور بالیوود، یعنی شاهرخ خان، سلمان خان و عامر خان هستند که طی سه دهه اخیر آقای بیچون و چرای سینمای هند بودهاند.
این علاقه بیحدوحصر به سوپراستارها چنان است که ببینندگان عادی اصلا مشکلی با این ندارند که نقش اول مرد فیلمها با بازی هنرپیشه مورد علاقهشان (که عمدتا نزدیک به ۵۰ سال دارد)، دلبسته دختری بسیار جوانتر (بیست و چند ساله) شود. شاید سوال کنید، تکلیف سوپراستارهای زن چه میشود؟
البته که سوپراستارهای زن هم جایگاه تثبیت شدهای دارند. ولی در جریان اصلی بالیوود، سوپراستارهای زن حتی بزرگترینشان هم قابل چشمپوشی و جایگزینی هستند، ولی قضیه برای سوپراستارهای مرد اصلا اینطور نیست!
خوانندگانی با صدای نازک از جاذبه های هند
این وجه بالیوود را هر کسی که تا به حال تنها یک بار ترانهای از فیلمهای هندی را شنیده باشد میداند. جالب است بدانید که سبک خوانندگی ترانههای بالیوودی با وجودی که همواره از اِلمانهای متنوع بهره برده، ولی از دهه ۱۹۳۰ تاکنون دستخوش تغییر چندانی نشده است.
میتوان فیلمهای موزیکال بالیوودی از جاذبه های هند را نوعی اپرا دانست. در حالی که اپرا سراسر ترانه و موسیقی است، در فیلمهای بالیوود به طور متوسط ۵ تا ۹ ترانه خوانده میشود که همراه با رقص نقش زیادی در پیشبرد داستان و شدت بخشیدن به حس و حال فیلم دارد.
از آنجا که آهنگ و رقص به بخشی جداییناپذیر از سینمای بالیوود بدل شده، در گذشته پیدا کردن چهره و صدای مناسب یکی از دردسرهای فیلمسازان بود و همین نیز بعدا منجر به استفاده از خوانندگان حرفهای شد. صدای آواز زنان در فیلمهای بالیوودی تشابه زیادی به اپرای غربی دارد.
نور جهان و لاتا مانگشکار که مشهورترین خوانندگان زن بالیوود بودند به سبک دهروپاد میخواندند و با تثبیت جایگاه آنها در سینمای هند، اینطور شد که صدای این دو بعدا معیار انتخاب هر خوانندهای شد که وارد سینمای بالیوود میشد.
رقاصهای بد در کنار درختان میرقصیدند
اگر از ببینندگان پروپاقرص فیلمهای بالیوودی بوده باشید، حتما صحنههای رقص در کنار درختان و باغهای پرگل و بوته را به خاطر دارید. شاید قبلا زیاد به آن فکر نکرده باشید، ولی دلیل اینکه این فرمول سینمایی چنین دوامی داشته، وجود رقاصهای بد بوده است!
در بالیوود رقص سمبل و تجلی جذابیت و جاذبه جنسی است. به همین جهت است که اغلب زنان اغواگر و جذاب فیلمها همیشه رقاصهای بینظیری هستند. البته که طی سالهای اخیر هنرپیشههای بالیوودی در رقص پیشرفت شگرفی کردهاند و رقصآراییها هم به شدت پیچیده و حرفهای شدند، ولی بازهم میتوان گاهگداری صحنههای رقصی با همان فرمول قدیمی را دید!