جاهای دیدنی بندرعباس به یک یا دو مورد ختم نمیشود، ولی شاید یکی از محبوبترینهایش همین چشمه آب گرم گنو بندرعباس باشد. ایران کلا ۹ ذخیرهگاه زیستکره دارد که یکی از آنها هم منطقه گنو است. جایی که چشمه آب گرم گنو هرمزگان را در آن پیدا میکنید.
این اثر را مرجان ریاحی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. این اثر از سفر به شهر سن میگل د آلنده نوشته شده است. سفرهای طولانی و بین قارهای معمولا در بالای فهرست آرزوهای عاشقان سفر و ماجراجویی قرار میگیرند. ولی اگر مسافری مثل من […]
این اثر را عباس نکیسا برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. کوفتگی جاده افتاده به سوسو؛ امروز و فرداست که محو شود و جاش را بدهد به اضطراب شهر، به التهاب خانه. یک هفته پیش، توی همین اتاق، آفتاب و من غروب کرده بودیم. میرفتیم […]
این اثر را کیوان ارزاقی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. دبی دور نیست. نزدیک است. نزدیکِ نزدیک. نزدیکیاش، هم از لحاظ جغرافیایی است؛ جوری که وقتی خلبان با صدای گرفتهایی که گویا لولهپلیکا در گلویش گیر کرده، اعلام میکند تا لحظاتی دیگر هواپیما در […]
این اثر را بهداد رنجبر برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. موقعیت، بیرونی، شب، خیلی سرد هیچکس جز استفان که نگهبان یک پارکینگ است دوروبرمان نیست. آنچنان سکوتی در خیابان حکمفرماست که صدای نفسهای خودم را نیز میشنوم. پشت سرمان ایستگاه قطاری است که ساعتهاست […]
این اثر را صبا مدنی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. تقریبا هیچ چیز این سفر درست از آب درنیامد. ارشد جایی اواخر سفر گفت مادرِ طبیعت اینبار «آقاشونو فرستاد.» ساعت ۶:۳۰ صبحِ روزی وسط مرداد، در ترمینال شرق تهران سوار اتوبوسی به مقصد آمل […]
این اثر را حامد کاشانی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. هجدهم برجِ حَمَل سنۀ ۱۴۰۱ شمسی نیمه شب، وداع کوتاهی با پدر و مادر میکنم. بارِ مختصر سفر میبندم و با ماشین اخوی راهی فرودگاه امام میشویم. تجربه میگوید خداحافظی را نباید الکی کش […]
این اثر را نیکتا خرامان برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. کولههایمان را وزن کردیم و سوار ماشین شدیم. ساعت ۴:۳۰ صبح از محلهی سهروردی تهران که هیچ شبیه روزهای پر سروصدایش نیست، راه افتادیم. دلهایمان شبیه گرگومیش دم صبح بود. همزمان امید و ترس […]
این اثر را مسعود صفری برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. صفرنامه وَرزنه نکته: اسامی که در سفرنامه آمده، مستعار است. یکی نیســت به من بگویــد: «آدم عاقل! آدم برای خوردن یک لیوان شــیر که نمیرود یک گاو بخرد.» می خواســتم چند دقیقهای کویر را […]
این اثر را امیرحسین بهروزی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. «طِلال مَحشِری کِردِن.» این جمله را سعید به عثمان گفت و هر دو طوری زیر خنده زدند که دندانهایشان پیدا شد. سعید و عمر را در قشم پیدا کرده بودم. ماهیگیر بودند. با این […]
این اثر را علی ابوترابی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. حالا چطور باید به این آدم بفهمانم که دلم نمیخواهد صدایش را بشنوم؟ به نظر آدمی نمیآید که از ایما و اشاره چیزی سرش شود؛ البته اینکه مرا با علامت معروف هیچهایک سوارم کرده […]
این اثر را مهدی کمایستانی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. نالههایم به زحمت بالا میآمدند و به لبهایم چنگ میانداختند. جانی نمانده بود. مگر میشد سفری که سالها دلم خواسته بود، اینطوری شروع شود؟ دخترم روناک گم شده بود و یک دختر گمشده دیگر، […]
این اثر را وحید میرحسینی برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. در ایستگاه قطار مسکو، بدون اینکه کسی بلیطمان را چک کند، آمدیم تا ورودی واگن. خانم و آقای مهماندار جلو واگن منتظرمان بودند. بلیط را چک کردند و سوار شدیم. از پیچ ورودی واگن […]
این اثر را سینا خاناحمدی باقری برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. از همدان باید برمیگشتیم به اصفهان. دیر جنبیدیم و بلیط اتوبوسی نبود. دو نفر بودیم و این خودش کار رو سختتر کرده بود. یه بلیط گیرمون میومد، ولی دوتا نه. نمیدونم چی شد […]
این اثر را نادر بختیارینیا برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامهنویسی علیبابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علیبابا منتشر شده است. نیم ساعت بیشتر نگذشته بود که باز «همسفر» گم شد. خیلی دنبالش گشتم. هوا داشت سردتر میشد و نگران تاریکی هوا بودم. گفتم حتما «همسفر» هم دنبالم گشته، پیدایم نکرده و رفته سمت کمپ. […]