جاذبه های تاریخی اصفهان کم نیستند؛ یکیش میشود «میدان نقش جهان» با آن کاخ عالی قاپو و یکیش هم «کاخ هشت بهشت» و «پل اللهوردیخان» یا همان «سی و سه پل» که صدای اینطرفیها و آنطرفیها را در آورده از بَس که جذابیتهایش یکی دوتا نیست.
از آن زمانها مینویسم که زایندهرودد زنده بود و عکس این پل میافتاد روی آب و رنگ آجرهای خاکی پل با رنگ آبی آسمان، فقط قلب از سینه در میآورد. آن روزها خیلی وقت نیست که گذاشتهاند و زخمهای تازهاش را نمیخواهم باز کنم که شیره جانش را گرفته بودیم و جانش را به لَبش رساندیم. اما این یادگار دوره صفویه است و به دل نمیگیرد و نورانی میکند شبهای تاریکمان را.
این شاهکار معماری ایران که این همه سال دست از پا نکشید و خاطرات و قصههای زیادی برای گفتن دارد و فقط گوش شنوا میخواهد تا قصههایی از هر دهانه و طاقش بشنوم، شهره جهانی دارد و پایش را حتی ورای نصف جهان گذاشته است. دلم میخواهد در مجله گردشگری علیبابا، قصهِ پشت سر «سی و سه پل» را بنویسم، از زیباییهایش بنویسم، از بزرگیاش، از روزهای خاطرهانگیزش تا شاید صدای آجر به آجر این پل را با نگاه و دلهایتان آشنا کنم.
چرا سی و سه پل خشک شد؟
چرا به پل معروف اصفهان، سی و سه پل میگویند؟
سی و سه پل کجاست؟
پل سی و سه پل
«سی و سه پل» از طولانیترین پلهای زایندهرود با ۲۹۵ متر است که در همان دوران شاه عباس اول صفوی در راستای یکی از محورهای اصلی چهارباغ شکل گرفت. البته بماند که روزها و شبهای سختی را در این سالها گذارنده است. این که میگویم از زیباترینهاست، بدبیراه نمیگویم چون از تصاویر یکی از جاهای دیدنی اصفهان، این جلال و کرشمههای پل را دیدم.
در جایی خواندهام که ۹۹ طاقچه در قسمت بالای و طبقه دوم پل بوده که نقاشیهایی به آن کوبیده شده بودند. منتها امروز انگار دستمان خالی مانده است. یک میدان در ابتدای «پل سی و سه پل» بود که ارمنیهای ساکن اصفهان فقط حق داشتند در آنجا با اصفهانیها یک فضای تجاری داشته باشند و صنایع و اموالشان را با آنها مبادله کنند.
البته جالبیاش اینجاست که نمیتوانستند، یعنی اجازه نداشتند پایشان را روی پل بگذارند و به آنطرف سی و سه پل بروند. پل اللهوردیخان از یادگاران زمان صوفی و از شاهان قدرتمند است که میخش را در فهرست آثار ملی ایران نشانده است.
یعنی آنچنان همه را با آن انعکاس دهانههایش روی آب شیدا کرده بود که دلمان نیامد آن را در ۱۵ دی سال ۱۳۱۰ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت نرسانیم. البته از همچین پلی هم برمیآید بعد از چند صد سال رسم زمانه، باز هم رویمان را کم کند و به ما نشان دهد پُلی نیست که از این خشکسالیها بترسد.
اما خشکسالی در این چند ساله زده پدر این پل را در آورده. البته شایعاتی شنیده بودم که انگار زایندهرود احیا شده است که خدا کند همینطور باشد.
از این طرف سی و سه پل تا آن طرفش یک تمدن فاصله است
با هر قدم که روی این پل بر میداریم، ۴۰۰ سال در زمان به عقب و جلو میرویم و انگار میخواهد مو به مو قصه و داستانهایی که برایش در این سالها افتاده را بگوید. همین میشود که چراغی در شبهای تاریک روشن میکند و باید پای صحبتهایش بشینم تا این ۳۳ دهانه از تاریخ دوران شاه عباس یک صفوی بگویند.
شاه عباس اول صفوی را به قدرت و عظمت و معماریهای بزرگش در اصفهان میشناسم که هر جا میرفت، معماری آنجا را یک تکانی میداد و خیالش جمع میشد. همین که به اصفهان رفت و آنجا را بعد از قزوین، پایتخت بیبدیل ایران بزرگ اعلام کرد، منتظر ماند تا زمانش برسد. زمانش هم به اندازه سه دوره ریاست جمهوری این دوره و زمانه طول کشید.
این شاه شاهان در دوازدهمین دوره پادشاهیاش به سردار الله ورودی خان دستور داد تا ساخت پلی به درازای چه بگویم؛ ۲۹۵ متر طول و ۱۴ تا ۱۵ متر عرض را زیر نظر داشته باشد و بانیاش شود و حسین بنا اصفهانی هم معماریاش را برعهده بگیرد.
شاه عباس یکی از جاذبه های تاریخی اصفهان را برای جشنهای ملی ساخت تا مراسم آبپاشان (مراسم شستوشو، غسل کردن و آب پاشیدن در نوروز) در آن برگزار شود و ارمنیهای شکومند ایرانی هم برای جشن خاجشویان (جشن مسیحیها به مناسبت غسل تعمید حضرت مسیح) دلشان پَر میکشد تا به این پل قدیمی بیایند.
نامهای مختلف سی و سه پل چیست؟
«پل شاه عباسی»، «پل اللهوردیخان»، «پل جلفا»، «پل زایندهرود»، «پل چهل چشمه»، «پل سی و سه چشمه» و «پل سی و سه پل». من که هیچ کدام از این نام و نشانها تا قبل به گوشم نخورده بود، جز همان «پل سی و سه پل». اصلا دیگر این را نمیدانستم که اینهمه نام برایش گذاشته بودند.
علت نامگذاری تک تکشان یک پاراگراف جدا میطلبد، اما لُبش را مینویسم. شاه عباس اول صفوی را میشناسید که هر کجا میرفت، یکی از برجستهترین وظایفش را در معماری شهری آنجا میدید که دست دراز میکند و در کنار خیلی از بناهای یادگار آنموقع، دستور ساخت این پل را میدهد. اصلا همینجاست که این پل به «پل شاه عباسی» معروف میشود.
انگار که ماجرا سرِ دراز داشته باشد، به اینجا ختم نمیشود و نام بانی، اللهوردیخان هم روی این پل گذاشته میشود. نشستم و فکر کردم که ۴۰ چشمه بودنش را چطور میشود به این پل ربط بدهم که دیدم گفتهاند این پل از همان ابتدای ظهورش، ۴۰ چشمه داشته و با طول ۳۶۰ متریاش به «پل چهل چشمه» نامی میشد که ۷ چشمهاش گرفته میشود و هیچکس از پَس باز کردنش برنمیآید و تنها ۳۳ چشمهاش باقی میماند.
همه اینها منطقی به نظر میرسد، اما نام پل جلفا را کجای دلم بگذارم که میگویند مردم از این پل راهشان را به جلفا میگرفتند که نام «پل جلفا» کمکم خورد به پیشانی این پل و افتاد سر زبانها. درباره ماجری الهه آناهیتا هم گفتنی زیاد است که میگویند الهه آناهیتا (الهه آب) حتما به عدد ۱۳۳ ربطی دارد و آن زمان که موجهای زایندهرود از زیر این پل میگذشت، نام «پل آناهیتا» را رویش گذاشتند.
معماری سی و سه پل چطور است؟
هیچچیز نمیتواند همچین پلی با این عظمت بسازد، جز سنگ و آجر و گچ و ساروج (خاک رُس، آهک، خاکستر و مواد الیافی کویی) با یک دریا عشق. شبها و روزها میرفتند و میآمدند، تا معمار این پل، سنگهایی را در زیر پای ستونهایش سفت و قسمت بالاییش را با آجر و گچ و ساروج و با عشق تبُرک کند.
پل سی و سه پل دو طبقه دارد و در زمانهای جوانیاش، با هر وسیله نقلیهای از طبقه دوم و بالاییش عبور میکردند، اما بعد از سالها ارزش این پل به چشم خیلیها آمد و برای اینکه آسیب زیادی به آن وارد نشود، از آن زمان به اینطرف بود که فقط مردم میتوانستند از روی آن عبور کنند، نه اسب و درشکه.
از پل سی و سه پل بعید به نظر میرسد که ۶ راه داشته باشد؛ راه سنگفرش میان پل برای کاروان و سواره، پیادهرو طبقه اول، دو راهرو مسقف در دو طرف پل. اما در حال حاظر تنها یک مسیر روی این پل سوار شده است؛ طبقه اول و طبقه دوم.
اگر فولاد هم که باشید، در برابر نوازش آب رودخانه طی این ۴۰۰ سال هم باید آسیب دیده باشد که دیدم، پایههای سی و سه پل آنقدر عجیب و غریب هستند که رطوبت و سردی آب در این سالها به آنها خراشی وارد نکرده و حتی دلش هم برای نوازشهای زایندهرود تنگ شده است.
عشق معماران ایرانی، این زمانه و آن زمانه نمیشناسد. یعنی اصلا برای ساخت بزرگترین پلها حتی در همین الان هم مهندسانِ خوشنام میدانند که پایههای پل باید در کمعمقترین بخش دریاچه، رودخانه یا دریا ساخته شوند. این مهندسان زبردست و خبره ایرانی هم در آن زمان، سی و سه پل را در عریضترین قسمت زایندهرود ساختند که عمق کمی داشت و راحت میتوانستند پل را فرش کنند.
دل ایرانیها از همان زمان قرص بود که این مصالح قوی طوری چپانده شده به این پل که طوفان نوح هم نمیتواند خرابش کند. البته «پل خواجو» و «پل مارنان» در اطراف «پل سی و سه پل» هم دستی به گردشگران تکان میدهند تا قربانصدقهشان برویم که میرویم، اما پل سی و سه پل چیز دیگری است.
چرا دقیقا ۳۳ پل؟
سی و سه پل. یکی میگوید عدد ۱۳۳ به الهه آناهیتا ربط دارد. یکی میگوید چون اللهوردیخان (بانی پل) از گرجیهایی بوده که میخواسته به الفبای ۳۳ حرفی زبانش ادعای احترامی بگذارد، ۳۳ دهانه برای این پل ایرانی در قلب اصفهان بنا کرده که این داستان از همان داستانهای گذاف است.
چون این پل از همان بدو تولدش، ۳۳ طالق که نه، ۴۰ دهانه داشته بود و «چهل چشمه» معروف بود. الان که از این مطمئن هستم علت نامگذاری «سی و سه پل» به خاطر ۳۳ دهانه بودن پل است.
تفریحات کنار پل تاریخی اصفهان
تک تک جاهای دیدنی که در نقاط بکر دنیا، ایران و حتی اصفهان وجود دارد، در کنارش حتما اقامتگاههای استراحتی و تفریحی هم به بازدیدکنندگان چشمک میزنند که «پل سی و سه پل» در اصفهان هم جای خودش را دارد.
پیادهروی
فکرش را کنید از این سر پل تا آن سرش در کنار همدم یا رفیقتان آهسته و پیوسته، چه در شب و چه در روز قدم میزنید. عجب روزی برایتان میشود که از بالای پل میگذرید و نگاهتان به آسمان میافتد تا ستارههای شب را ببینید و راه دوم هم در میان پایههای مرکزی سی و سه پل قرار گرفته تا در سکوتش خاطره بسازید.
قایقسواری
هرجا که رودی جاری باشد، قایقها هم کمکم پیدایشان میشود. قایقسواری را باید از اولین تفریحاتی دانست که اطراف این پل تاریخی انجام میشود.
شبنشینی
شبهای این پل، صفای دیگر دارد. نه اینکه از روزش بهتر باشد. فقط میگویم حواستان به شبهای چراغانیش هم باشد که برای چند لحظه هم که شده، مسحورتان میکند. حالا همه اینها را کنار بگذارید، زمانی که صدای زایندهرود را میشنوید و حالا که تنها خاطرهاش را با بغلدستیتان مرور میکنید، حالتان از اینرو به آنرو میشود.
عکاسی
برای عکاسی از هر جا و مکانی به دنبال فرصت طلایی میگردید که به هیچ میرسید، اما برای عکاسی از هر نقطه «سی و سه پل» متوجه غروب و تاریکی شب اصفهان نمیشوید که تازه کار عکاسیتان شروع میشود تا از یکی از جاهای دیدنی اصفهان با چراغانیهایش در تیر و تاری شب لذت ببرید.
آسیبها و تخریبهای سی و سه پل؟
تا بوده، به بعضی از جاذبههای تاریخی اصفهان آسیبهای وارد شده است؛ چه طبیعی و چه انسانی. طبیعیاش که میشود خشکی زایندهرود و انسانیاش هم میشود حفر تونل مترو در کنار پل که کم مانده آن را هم از روی غرض یا سهو نابود کنند. خشکسالی و فرونشتهای این زایندهرود هم دست روی دست نگذاشته و افتاده به جان این پل.
پایه استخواندار سی و سه پل که روی شن و ماسه سوار شدند، مثل ریشههای یک گل به آب نیاز دارند. اصلا معماریاش اینطوری است که بدون آب، کمکم خشکیده میشود. طبیعت و مدیران بیکفایت کافی نبودند، حالا بعضی از مردم با گُل به آب دادنها روی «سی و سه پل»، تیشه به ریشه معماری اصیل ایرانی میزنند.
نکات جالب درباره معماری و ویژگیهای پل
تا همین چند وقت پیش فکر میکردم، عید نوروز و سیزده بدر و شب یلدا از جشنها و مراسمهای ایرانی باشند. منتها در همین «سی و سه پل» مراسمهایی برگزار میشدند که هر کدامشان دنیایی دارند. بماند عاشقان و شیداهای آن زمان دلشان هوای پل میکرد. بماند هر شب عید و سیزده بدر مردم از جاهای مختلف، «سی و سه پل» را فراموش نمیکردند.
همه اینها سر جای خودش، اما جشن آبپاشان عجیب است. در این مراسم در ۱۳ ماه تیر در کنار این پل، روی یکدیگر آب و گلاب میپاشیدند. یا مراسم خاجشویان که ارمنیهای اصفهان در سلسله صفویان این مراسم مخصوصشان را زنده نگه میداشتند.
جان به جانمان کنند، نظر غربیها بیشتر برایمان جذاب است و به دلمان خوب میچسبد. انگار نظر ما نظر نیست و نظر آنور آبیها شاهکار است که «پیتور دلاوانه» از آجری بودن پل سی و سه پل بر رودخانه زایندهرود میگوید، از طاقنماهایش مینویسد و نظرش به راهروهای پل جذب میشود که در چله تابستان، غم و غصه بود که میشست و میبرد.
یا فحوای نظر «لرد جرج ناتانیل کرزن» (از سیاستمداران بریتانیا و ایرانشناس) درباره سی و سه پل این است که برای دیدن باشکوهترین پل دنیا چارهای ندارید، جز اینکه به ایران سفر کنید. ببینید آوازه و عشق این پل با شیخ علینقی کمرهای از شاعران دوره صفویه در پادشاهی شاه عباس صفوی چهها کرده که در اشعارش به این پل یک نیمنگاهی داشته بود.
یا «دن گارسیا» (از سفیران پادشاه اسپانیا) هم درباره بانی پل سی و سه پل میگوید که علیرغم دشمنی دشمنان و تهمت زدنشان برای گرفتن پول برای ساخت سی و سه پل، نمیتوانند از بانی بودن اللهوردیخان چشم بپوشند که او با جیب خودش این پل را ساخته است.
بهترین زمان بازدید از سی و سه پل چه وقت است؟
روزهای قدم زدن روی سی و سه پل و تماشای زایندهرود پُرآب را فراموش نمیکنم؛ بهار و تابستانش، پاییز و زمستانش یا حتی شب و روزش را. اما هر فصلی و هر آبوهوایی، صفا و حال خودش را دارد. در شَبش که نورپردازیهای «سی و سه پل» مثل فانوسهای چشمنوار، دل میبرند و چه روزش که دست و دلتان را میبرند به سمت تلفن هوشمند و دوربین عکاسیتان.
سی و سه پل کجاست؟
آدرس متنی: ایران، اصفهان، شهر اصفهان، میدان انقلاب، ابتدای جنوبی خیابان چهارباغ بالا یا ابتدای شمالی خیابان چهارباغ عباسی و میدان انقلاب
شماره تلفن:
لوکیشن سی و سه پل روی گوگل مپ
بهترین مسیر دسترسی به پل
اگر مثل هر کس دیگری وسیله نقلیه دارید که استانش را همه میدانند. بزرگترین پایتخت سابق؛ اصفهان. از همانجا به میدان انقلاب بروید و در همان اولای خیابان چهارباغ عباسی و یکی از جاهای دیدنی اصفهان برسید.
اما اگر عشق این پل باعث شده دلتان را به دریای خشک «سی و سه پل» بزنید، میتوانید از اتوبوس شهری جمهوری میدان انقلاب یا اتوبوسهای دیگر این شهر استفاده کنید. مترو هم راه دیگری است که از ایستگاه سی و سه پل تا ایستگاه انقلاب در خدمت شماست تا عاشق را به معشوق برساند.
ای یادگار عشق، نورانیمان کن
این همه از کرشمههای سی و سه پل گفتم و نظری انداختم به تاریخچه و معماری و جاذبهها و شگفتیهایش که شاید این خشکی زیر پاهایش نتواند شما را از تماشای این پل جدا کند. دلیل نمیشود چون آب زایندهرود حالا به هر دلیلی خشک شده، سی و سه پل را فراموش کنید.
مگر نمیدانید این پل، صدای آنطرفیها را از همان سالهای اوجش دَر آورده و در سفرنامههای غربی و شرقی و داخلی از زیبایش گفتهاند؟ اصلا نصف جهان بدون «سی و سه پل» انگار یک چیزی کم دارد. حالا میخواهد زایندهروددی باشد یا نباشد، اما خودمان هستیم، اگر جمال این پل به یار قدیمیاش، زایندهرود روشن شود هم صفای خاص خودش را دارد.
خشکی زایندهرود را میشود با خونِ جگر خوردن تحمل کرد، اما این را دیگر نمیتوانم تصور کنم که سی و سه پلی نباشد. درست است که فلسفه پل برای عبور از اینور آب به آنورش است، اما پل داریم تا پل. «پل سی و سه پل» از آن پلهایی است که نمیتوانید به همین راحتیها از آن عبور کنید. اصلا دلتان نمیآید پایتان روی آن برود. ای جان من، «سی و سه پل» که یار قدیمیات خشکانده شده، من که تنهایت نمیگذارم.
کسی که این پل رو ساخت (الله وردی خان) یک گرجی اهل ایران بود و در زبان گرجی ۳۳ حرف وجود داره بخاطر همین این پل هم ۳۳ پل نام گرفت
دو تا از عکسها مربوط به پل خواجو است.