هرچند تعداد افرادی که دغدغه محیط زیست ایران، حفاظت و نگهداری از آن را دارند، بسیار کم است؛ اما همین گروه کم، توانستهاند از گونههای جانوری و گیاهی مختلفی در کشورمان حراست کنند. کمک به زنده ماندن و زندگی کردن جانداران دیگر، مهمترین رسالت این حفاظتگرهای محیط زیست است. در این قسمت از مهمان مجله علیبابا باایمان ابراهیمی یکی از این محافظان محیط زیست، گفتگو کردهایم. ایمان ابراهیمی سعی دارد کمکی باشد تا طبیعت ایران جای بهتری برای سکونت همه موجودات شود.
اگر میخواهید با حفاظتگران محیط زیست بیشتر آشنا شوید، این گفتگو را از دست ندهید.
کمی از خودتان بگویید و خودتان را معرفی کنید
من ایمان ابراهیمی متولد دی ماه ۷۲ شهر اصفهان هستم. در حال حاضر هم در اصفهان زندگی میکنم، هرچند در تهران هم فعالیت زیادی دارم. حدود ۱۰ سالی میشود که فعالیت اصلی من در حیطه علاقه شخصیم یعنی حفاظت پرندگان و آموزش پرندهنگری است. به عنوان شغل هم من حدود یک سال است که رواندرمانگر هستم.
دوره کودکی و نوجوانیتان چطور گذشت؟
دوره کودکی و نوجوانی من مثل خیلیهای دیگر کاملا عادی و معمولی گذشت. درواقع خیلی چیز خاصی برای گفتن درباره آن وجود ندارد.
آیا مسیر کودکی و نوجوانی طوری بود که شما را به سمت انتخاب چنین شغلی برد؟
من در دوران نوجوانی عاشق تماشای فیلمها و خواندن کتابهای هری پاتر بودم. در این مجموعه داستان، افراد برای اینکه به مدرسه جادوگری هاگوارتز بروند، نامهای دریافت میکنند. وظیفه ارسال این نامهها برعهده جغدهاست. من همیشه منتظر جغدی بودم که نامه ورود به مدرسه هاگوارتز را برایم بیاورد! این انتظار باعث شد به خرید و نگهداری از جغد علاقهمند شوم.
با یک سری اتفاقات متوجه شدم نگهداری از حیوان وحشی در خانه و اسارت او، کار کاملا اشتباهی است. همین موضوع من را به این سمت سوق داد که بدانم پس کار درست چیست؟ آن زمان فهمیدم اگر به گونههای جانوری علاقه دارم، باید به طبیعت بروم و از تماشای آنها در طبیعت و محیط زندگی خودش لذت ببرم. این موضوع سرآغازی شد که بیشتر درباره پرندگان مطالعه کنم و درباره آنها بیشتر بدانم.
چرا این حوزه را انتخاب کردید؟ چه چیزی در این حوزه باعث علاقهمندی شماست؟
سروکار داشتن با گونههای جانوری حس فوقالعاده جالبی دارد. بیشترین چیزی که در ارتباط با جانوران برای من جذاب به نظر میرسد، این است که نشان میدهد ما آدمها روی زمین تنها نیستیم. با حضور سایر گونههای جانوری حس تنهایی تا حد زیادی از انسان گرفته میشود. اینکه آدم همسایههایی مانند خودش دارد که به او نزدیک هستند، حس بسیار خوبی است. وقتی شما با گونههای جانوری مختلف در ارتباط باشید، میفهمید چرخه زندگی جانوری آنها تفاوت چندانی با ما ندارد و اتفاقا شباهتهای زیادی هم دارد.
من در دوران نوجوانی عاشق تماشای فیلمها و خواندن کتابهای هری پاتر بودم. در این مجموعه داستان، افراد برای اینکه به مدرسه جادوگری هاگوارتز بروند، نامهای دریافت میکنند. وظیفه ارسال این نامهها برعهده جغدهاست. من همیشه منتظر جغدی بودم که نامه ورود به مدرسه هاگوارتز را برایم بیاورد! این انتظار باعث شد به خرید و نگهداری از جغد علاقهمند شوم.
مثلا یک پرنده در طول زندگی مراحلی را میگذراند که به مراحل زندگی ما انسانها شباهت زیادی دارد. او ابتدا موجودی نابالغ است و باید از پدر و مادرش چیزهای زیادی یاد بگیرد. به مرور زمان پرنده مستقل میشود. بعد از آن باید به انتخاب قلمرو و جفت بپردازد. برای انتخاب جفت باید از پرنده ماده خواستگاری و با دیگر پرندگان نر رقابت کند. برای اینکه دل همسرش را به دست آورد، باید برایش هدیه ببرد و برقصد. اینکه میبینم زندگی گونههای جانوری شبیه به چرخه زندگی ماست، باعث میشود هرروز به این حوزه علاقهمندتر شوم و این کار برایم جذابتر شود.
از این گذشته زمانی که انسان به این موجودات علاقهمند میشود، برای حفاظتشان هم تلاش میکند. من با دیدن اثربخشی زحماتم، انرژی فوقالعادهای میگیرم. اگر بخواهم این کار را با شاخه دیگری از علم مقایسه کنم، شاید سراغ پزشکی بروم.
مثلا اینکه من جان انسانی را نجات دهم یا دارویی را کشف کنم که جان هزاران بیمار را نجات دهد، حس بسیار خوبی دارد. این حس خوب به همان اندازه است که با کارها و تلاشهایم بخواهم جان بسیاری از گونههای زیستی را نجات بدهم. چون آنها هم مثل ما انسانها حق زندگی دارند.
آیا شما به طور خاص روی یک منطقه کار میکنید یا در سراسر ایران حضور پیدا کرده و با چالشهای مختلف مواجه میشوید؟
خیر. من به طور خاص روی یک منطقه کار نمیکنم، اما عمدتا در مناطق نیمه غربی کشور به ویژه استان چهارمحال بختیاری، استان بوشهر، استان اصفهان و استان البزر متمرکز هستم.
تمرکز من تماما روی گونههای پرندگان است و در سایر شاخههای حیات وحش کمتر فعالیت میکنم.
شما به عنوان یک حفاظتگر محیط زیست چه فعالیتی انجام میدهید؟
حفاظتگرها در سرتاسر دنیا فعالیتهای مختلفی در عرصه طبیعت انجام میدهند. گاهی این فعالیتها بسیار ساده هستند. برای مثال زمانیکه در یک منطقه میزان آب بسیار کم شده و حیات وحش در خطر مرگ بر اثر تشنگی قرار گرفته، ما برای ساخت آبشخور موقعیتیابی میکنیم. این آبشخور باید بهگونهای ساخته شود که به محیط زیست کمک کند.
گاهی کار حفاظت بسیار پیچیده میشود. بهعنوان مثال شناسایی مکانهایی در کشور که پرندگان مهاجر، حین مهاجرت به سیمهای برق برخورد کرده و آسیب میبینند. پس از شناسایی باید مجوزهای لازم از اداره برق و سازمانهای مرتبط گرفته شود. تامین اعتبار برای ایمنسازی خطوط برق و ایجاد امنیت برای گذر پرندگان در مرحله بعدی قرار میگیرد.
گاهی فعالیتها از این هم پیچیدهتر است و زمان بیشتری را میطلبد. برای مثال زمانیکه در یک اکوسیستم گونهای به هرشکلی حذف میشود، بهدلیل اختلال در هرم غذایی آن، ممکن است اکوسیستم کاملا بههم بریزد. اینکه چطور در این اکوسیستم مداخله و تعادلش را حفظ کرد، کار بسیار پیچیدهای است.
اگر در اکوسیستمی گرگ توسط شکارچیان انسان کشته و حذف شود، حیوانات علفخوار بزرگجثه کشته نخواهند شد و تعادل میان جمعیتشان بههم میخورد. جمعیت حیواناتی مانند آهو، چندین برابر میشود و حجم علفی که برای ادامه حیات نیاز دارند، بیشتر میشود، درنتیجه علفها رو به نابود میروند. با نابودی علفها، حشراتی که میانشان تخمگذاری میکردند، کمتر خواهند شد. کاهش جمعیت این حشرات روی جمعیت خزندگانی تاثیر میگذارد که از آنها تغذیه میکردند.
این سیکل همینطور ادامه دارد و روی همه اکوسیستم تاثیر میگذارد. اینکه تعادل را به زیستگاه برگردانیم، کار بسیار سخت و ارزشمندی بهحساب میآید.
آیا این حوزه تحصیلات آکادمیک خاصی میخواهد یا تجربی است؟
حفاظت از محیط زیست رشته تحصیلی آکادمیک نیست و در سرتاسر دنیا کسانی که در آن فعالیت دارند، از رشتههای مختلفی میآیند؛ از جانورشناسی گرفته تا مدیریت زیستگاه، از منابع طبیعی و آب گرفته تا روانشناسی محیط زیست و جامعهشناسی محیط زیست. طیف وسیعی از افراد میتوانند در حوزه حفاظت از محیط زیست فعالیت کنند.
پرنده نگری چیست؟ آیا شیوه کار و منابع اطلاعاتی و مطالعاتی خاصی دارد؟
پرندهنگری به خودیخود لذت از تماشای پرندگان است. زمانیکه شما با چند ثانیه تماشای پرندگان، لبخند به لبتان میآید، درواقع پرندهنگری کردهاید. گاهی بعضی پدرها یا مادرها مقداری دانه برای پرندگان در بالکن میریزند. هنگامی که گنجشکها از آن دانه تغذیه کنند، بچهها و خردسالان هم به آنها را نگاه میکنند. زمانیکه آنها از تماشای این پرندگان لذت میبرند، میتوان گفت آنها پرندهنگر هستند. پرندهنگری هم مثل دوچرخهسواری و موسیقی، یک فعالیت تفریحی است؛ بنابراین مثل هر رشته دیگری، افراد آماتور و حرفهای دارد.
پرندهنگر آماتور در زندگی روزانهاش از تماشای پرندگان لذت میبرد. پرندهنگر حرفهای به جاهای مختلفی از کشور یا حتی دنیا سفر میکند، برای اینکه پرندگان بیشتری را ببیند. عموما پرندهنگرهای حرفهای به واسطه این علاقهمندی مهارت فوقالعادهای در شناسایی پرندگان از روی ظاهر، صدا و… به دست میآورند.
پرندهنگری شیوه کار خاصی دارد. در این فعالیت یک دوربین دوچشمی کوچیک نیاز است. ما بهکمک آن دوربین، پرندگان را پیدا و به آنها دقت میکنیم تا همه خصوصیاتشان را ببینیم. خصوصیات و ویژگی آنها را در دفترچه یادداشت کوچکی مینویسیم؛ برای مثال منقار کوچک و باریک، پاهای تیره، دو انگشت پا جلو دو انگشت پا عقب، گلوی سفید، لکه نارنجی روی بال و…
در مرحله بعد این خصوصیات را در کتابهای راهنمای صحرایی جستجو میکنیم تا بفهمیم چه پرندهای دیدهایم. این شیوه کار پرندهنگری است. بعد از شناسایی نوع پرنده، نامش به لیست پرندگانی که در زندگیمان دیدهایم، اضافه میشود.
پرندهنگری به چه تجهیزاتی نیاز دارد؟
پرندهنگری بیش از هر چیزی به دو چشم قوی و دقت بالا نیاز دارد. برای پرندهنگری به یک دوربین دو چشمی کوچک و جمعوجور، یک دفترچه یادداشت، یک کتاب راهنمای صحرایی و یک لباس همرنگ طبیعت نیاز خواهید داشت.
آیا گونه خاصی از پرندگان بومی ایران هستند؟
در ایران گونهای به اسم زاغ بور داریم که تنها پرنده اندمیک کشور ما است. پرنده اندمیک به این معنا که این پرنده فقط در کشور ما زندگی میکند. این پرنده بهنوعی نماد پرندگان کشورمان محسوب میشود؛ بهخاطر اینکه کشور دیگری این گونه جانوری را ندارد.
اگر پرنده خاصی پیدا شود، شیوه اطلاع رسانی به شما و همکارانتان چگونه است؟
زمانیکه پرندهای برای اولینبار دیده میشود، اطلاعات مشاهده آن به سرعت خبری خواهد شد. منابع خبری پرندهنگری و حفاظتگرهای حیاتوحش، خبرگزاریهای مشترک هستند.
حیات وحش و محیط زیست ایران چگونه است؟ نسبت به سایر مناطق جهان تنوع زیستی ایران را چطور میبینید؟
حیاتوحش و محیط زیست ایران از ابعاد مختلف فوقالعاده است. یکی از چیزهایی که این کشور را حداقل در زمینه پرندگان فوقالعاده میکند، این است که ایران بین شاهراه مهاجرتی پرندگان قرار دارد. پرندگان هرسال با رسیدن فصل سرما عرضهای شمالی کره زمین مثل شمال سیبری و شمال اروپا را بهسمت آفریقا و جنوب شرق آسیا ترک میکنند. پرندههایی که از سیبری و اروپا بهسمت آفریقا میروند، باید از پل خاورمیانه بگذرند؛ ایران بخش بزرگی از این پل محسوب میشود.
یکی از چیزهایی که این کشور را زیبا میکند، این است که ما در همه طول سال پرندههای مهاجر مختلفی در آسمان ایران داریم. این پرندگان یا در پاییز و زمستان از شمال کره زمین به مرکز آن میروند یا در بهار و تابستان از مرکز کره زمین به سمت شمال پرواز میکنند.
چیز دیگری که این کشور را زیبا میکند، تنوع زیستگاهی در ایران است. ما میتوانیم با فاصله ۲۰ دقیقه رانندگی، از کویر به کوهستان برسیم. طبیعی است کویر و کوهستان، هرکدام گونههای خاص خودشان را دارند. ما در ایران این شانس را داریم همه این گونهها را کنار هم ببینیم؛ گونههای تالابی، بیابانی، کویری، کوهستانی، جنگلی و… از همه زیستگاههای مختلف را کنار هم میبینیم.
تنوع گونههای جانوری و تنوع زیستی در مناطق حارهای از دیگر مناطق بیشتر است. فرآیند گونهزایی در مناطق حارهای با سرعت بیشتری اتفاق میافتد. درنتیجه در کشورهای استوایی، تنوع بالایی از گونههای جانوری بهچشم میخورند. بنابراین نمیتوانیم کشورمان را با کشورهای حارهای مقایسه کنیم. در عرض جغرافیایی که ایران قرار گرفته، این تنوع در ایران فوقالعاده است. به عنوان مثال ایران در حال حاضر ۵۶۰ گونه پرنده دارد. درحالیکه تعداد پرندگان در همه کشورهای قاره اروپا روی هم رفته چیزی حدود ۴۵۰ گونه است. یعنی ایران بهتنهایی از کل پرندگان اروپا ۱۰۰ گونه بیشتر دارد.
چه حیواناتی در ایران در حال انقراض هستند؟ چه راهکارهایی برای حمایت از این گونههای جانوری وجود دارد؟
متاسفانه تعدادی از گونههای جانوری، ۵۰ تا ۱۰۰ جانور، از مهرهداران درحال انقراض هستند و کاهش جمعیت شدیدی از خود نشان دادند. برای مثال متاسفانه یوز ایرانی یا یوز آسیایی که تقریبا همه افراد خبرش را شنیدهاند یا خرس سیاه بلوچی درحالی نابودی هستند. بعضی از گونهها هم مانند سیاه گوش به شدت کاهش جمعیت داشتند.
علاوهبراین متاسفانه درحالحاضر داریم در گروه پرندگان طیف وسیعی از گونههای کرکسها و لاشخورها را از دست میدهیم. در سالهای اخیر پرندهای بهنام گیلانشاه خالدار هم از پرندگان کنار آبزی دیده نشده است. از دیگر گونههای در حال انقراض درنای سیبری است؛ چرا که الان فقط یک نمونه از درنای سیبری در ایران زندگی میکند. در مجموع باید بگویم گونههای مختلفی در ایران در حال انقراض هستند.
ما در وضعیتی قرار داریم که داشتههایمان بیشتر از چیزهایی است که از دست دادهایم. به عبارت دیگر چیزهایی که به طور کامل از دست دادهایم، بسیار کم هستند. خبر خوب این است که تعداد گونههایی که کاملا منقرض شدهاند، زیاد نیست. عمده گونههای جانوری ایران در وضعیتی قرار دارند که کاهش جمعیت بسیاری داشتند؛ اما به طور کلی از بین نرفتهاند.
متاسفانه درحالحاضر داریم در گروه پرندگان طیف وسیعی از گونههای کرکسها و لاشخورها را از دست میدهیم. در سالهای اخیر پرندهای بهنام گیلانشاه خالدار هم از پرندگان کنار آبزی دیده نشده است. از دیگر گونههای در حال انقراض درنای سیبری است؛ چرا که الان فقط یک نمونه از درنای سیبری در ایران زندگی میکند. در مجموع باید بگویم گونههای مختلفی در ایران در حال انقراض هستند.
بنابراین هنوز فرصت خیلی خوبی برای حفظ این گونهها داریم. این فرصت همیشگی نیست و بسیار محدود است؛ اگر زود دست به کار نشویم، ممکن است این فرصت بهآسانی از دست برود. اولین کاری که باید بکنیم، آموزش مدیران و ایجاد حساسیت نسبت به حفظ گونههای جانوری است.
این مدیران هستند که با تصمیمهایشان تعیین میکنند چه گونهای زنده بماند و چه گونهای منقرض شود.
تصور کنید خرس سیاه بلوچی در مناطقی از کشور به چشم میخورد که این مناطق دارای ظرفیتهای خاص معدنکاوی هم هستند. ما نهایتا بین ۴۰ تا ۱۰۰ خرس سیاه بلوچی در کشور داریم و این جانور کاملا در حال انقراض است. حالا اینکه زیستگاه خرس سیاه، به طور کامل برای این جانور بماند و ما از آن منطقه برای زندگی خرس سیاه بلوچی محافظت کنیم یا در این منطقه به فعالیتهای معدنکاوی بپردازیم که خرس سیاه را منقرض کند، چیزی است که مدیران کشور درباره آن تصمیم میگیرند.
بنابراین اولویت با آموزش مدیران خواهد بود؛ در درجه دوم آموزش مردم اهمیت دارد. مردم توانایی راضی کردن مدیران را دارند و مدیران با توجه به خواستههای مردم، فعالیتهایی را انجام میدهند.
در درجه بعدی باید سراغ آموزش کودکان برویم تا نسل بعدی، نسلی آموزشدیده و حساس نسبت به حیات وحش باشند. واقعیت دردناک این است که نمیتوانیم از حالا همه تمرکزمان را روی کودکان و نسل بعدی بگذاریم؛ زیرا تا این کودکان به درجه مدیریت برسند، ممکن است بسیاری از گونههای جانوری را از دست داده باشیم.
وضعیت زیست بوم ایران را در چند سال آینده چگونه میبینید؟
این سوال واقعا سوال سختی است؛ زیرا در چند صد سال آینده، حتی نمیتوان هیچ چشماندازی از زیستبوم دنیا داشت. اگر بخواهیم درباره چند دهه آینده صحبت کنیم، احتمالا بزرگترین معضل ایران تغییرات اقلیم و کاهش منابع آبی خواهد بود. این دو را میتوان دو اسب سیاه انقراض دانست که اگر ما آمادگی کامل رویارویی با آنها را نداشته باشیم، میتوانند همه زحمات حفاظت حیاتوحش درطول چند دهه را بر باد دهند.
تغییرات اقلیم و کاهش منابع آبی فقط معضلات ایران نیستند و سایر کشورهای خاورمیانه و بخشهایی از آفریقا هم به شکل جدی با آنها دستوپنجه نرم میکنند. اینکه در چند دهه آینده وضعیت محیط زیست ایران چگونه خواهد بود، به رفتار تکتک ما و رفتار تکتک مدیران مسئول برمیگردد. پس نمیتوان پیشبینی دقیقی از این موضوع داشت؛ اما میتوانم براساس تجربهام حدسهایی بزنم.
اگر شرایط به همین شکل ادامه پیدا کند، ما طیف وسیعی از گونههای جانوریمان را در مناطق آزاد از دست خواهیم داد. مناطق آزاد مناطقی هستند که سازمان محیط زیست از آنها حفاظت نمیکند. این مناطق به منابع طبیعی یا مسکن و شهرسازی یا… تعلق دارند.
در مقابل در مناطق چهارگانه محیط زیست، نه تنها حیات وحش باقی میماند؛ بلکه جمعیت و سلامتشان هم ارتقا پیدا میکند. به مرور زمان بودجه سازمان محیط زیست و توجه و حساسیت مردم بیشتر شده و حفظ حیاتوحش یکی از خواستههای مردم به شمار میرود.
کمی بیشتر از این مناطق چهارگانه بگویید. این مناطق چه هستند؟ چرا به طور ویژه نامگذاری شدهاند و چرا به این مناطق توجه بیشتری میشود؟
مناطق چهارگانه به ترتیب اهمیت حفاظت شامل پارکهای ملی، پناهگاههای حیات وحش، مناطق حفاظت شده و اثرهای طبیعی ملی هستند. این مناطق ارزش زیستی ویژه، منحصربهفرد و کمنظیر هستند.
به همین دلیل این مناطق تحت حفاظت و مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارند. هر نوع دخل و تصرف در این مناطق، ورود به آنها و چرای دام و… ممنوع است، مگر آن که افراد از سازمان حفاظت محیط زیست مجوز ورود داشته باشند.
این مناطق به طور کلی برای حفظ گونههای جانوری تحت حفاظت قرار دارند. در حدود ۱۲ الی ۱۳ درصد مساحت کل کشور در دسته این مناطق چهارگانه قرار دارند. عموما هم این مناطق در بخشهای دوردست و صعبالعبور قرار دارند.
چطور میتوان به بهبود محیط زیست ایران کمک کرد؟
ما فقط با تغییر دیدگاههایمان به بهبود محیط زیست ایران کمک خواهیم کرد؛ دیدگاههای ما تعیینکننده اتفاقات کشور هستند. برای مثال به مساله نورپردازی روی درختها دقت کنید. این کار بار مالی زیادی برای شهرداری دارد و نفعی در این کار برای این سازمان نیست. اما طبق گفته مسئولان شهرداری، نورپردازی روی درخت از خواستههای مردم است.
واقعیت این است که این نورپردازی روی درختان به شدت روی کاهش جمعیت پرندگان تاثیر دارد. پرندگان نمیتوانند روی درختانی که نور دارند، لانهسازی کنند. بنابراین با ادامه این روند، به مرور شاهد کاهش جمعیت پرندهها خواهیم بود. در همین مثال میبینیم که تغییر دیدگاه مردم و نوع نگاهشان به محیط زیست چقدر میتواند در بهبود محیط زیست ایران موثر باشد. ارائه اطلاعات بیشتر درباره حیات وحش عاملی اصلی در تغییر نگاه مردم به حساب میآید.
این مثال ساده را میتوان به اتفاقات مهمتر تعمیم داد. برای مثال ورودیهای یک تالاب بزرگ از آب رودخانهای است که میتوان از آن برای صنایع و کشاورزی هم استفاده کرد. تعیینکننده کاربری رودخانه، مردم هستند. گاهی برنامههای مدیریتی جامعی تنظیم میشود که تعیین کند چه میزان از آب رودخانه به تالاب، صنایع و کشاورزی برسد؛ اما این برنامه در عمل اجرا نمیشود.
در این شرایط مردم نسبت به ورود آب به تالاب اعتراض میکنند، چون خیلیها گمان میکنند اگر آب به تالاب بریزد، درواقع هدر رفته است. گاهی مردم لولهکشی غیرمجاز انجام میدهند تا جلوی ورود آب به تالاب را بگیرند و از آن در کشاورزی استفاده کنند.
درچنین شرایطی صنعتگران هم معترض میشوند و سهم آب بیشتری میخواهند. درنهایت دیدگاه مردم حرف اصلی را میزند و برای کمک به محیط زیست باید این دیدگاه را تغییر داد.
خیلی از افراد درباره چنین چیزهایی اطلاع و آگاهی ندارند. آیا رسانه خاصی وجود دارد که درباره این موارد اطلاعرسانی کند؟
بله. از جمله سایتهای تخصصی که روی چنین مسائلی کار میکنند، وبسایت irandeserts.com و avayeboom.com هستند. البته سایتها و رسانههای دیگری هم به طور پراکنده به این مسائل پرداختند و در مجموع روزبهروز به تعداد رسانههای فعال در این حوزه اضافه میشود.
این شغل چه تاثیری روی دیدگاه و سبک زندگی شما گذاشته است؟
این شغل کاملا زندگی انسان را تغییر و شکل جدیدی به آن میدهد و نوع جهانبینی او رنگ دیگری میگیرد. زمانی که در این شغل هستید، سفرهایتان به قصد مشاهده و کمک به حیاتوحش است؛ نوعی از سفر که اغلب مردم علاقهای به آن ندارند و اگر هم حضور پیدا کنند، ممکن است برایشان خستهکننده باشد. بنابراین در درجه اول دوستانتان عوض میشوند؛ چون نمیتوانید با طیف وسیعی از آدمها به سفر بروید. دوستان شما در این شغل، همکارانتان هستند.
بسیاری از چیزها که برای افراد جذاب است، برای حفاظتگر محیط زیست دردناک بهنظر میرسد؛ بههمین علت زمانیکه کنار چند نفر ایستاده، نمیتواند با آنها نگاه یکسانی داشته باشد. برای مثال سدی مثل کارون چهار ساخته شده است. وقتی یک حفاظتگر محیط زیست همراه با چند نفر دیگر این صحنه را میبینند، هریک دیدگاه خود را دارد که بسیار با هم متفاوت هستند.
از نگاه اغلب مردم دریاچه پشتش فوقالعاده زیباست. افراد عادی از زیبایی منظره لذت میبرند و عکس میگیرند؛ درحالی که حفاظتگر محیط زیست میداند این صحنه به ظاهر زیبا باعث از بین رفتن هزاران هکتار صحنه زیبای طبیعی و خشک شدن منابع طبیعی کوچک اطرافش شده است. این شغل نگاه به زندگی را هم عوض میکند؛ به این دلیل که حفظ بقای موجوات زنده از پیشرفت شخصی برای فرد مهمتر میشود.
اگر کسی بخواهد وارد این حوزه کاری شود، چه توصیهای برای او دارید؟
پیش از هر چیزی مهم است که افراد برای ورود به این حوزه باید علاقهمندی زیادی داشته باشند. کنار آن آمادگی برای حضور در طبیعت با همه سختیها، چالشها و مشکلات آن، دوری از خانواده و کنار آمدن با دغدغههای عاطفی از دیگر مسائلی است که باید به آن عادت کنند.
افرادی که میخواهند به این حوزه وارد شوند، باید بدانند که نمیتوانند به زمان و برنامه روتین زندگی پایبند باشند، چراکه هر لحظه ممکن است کار و مشکل خاصی به وجود بیاید.
بنابراین فکر میکنم اگر بخواهم توصیهای داشته باشم فقط باید بگویم پیش از ورود به این حیطه، درباره آن دانش بیشتری به دست بیاورند و حسابی آگاهی کسب کنند. بعد زمانی وارد این حوزه شوند که علاقه آنها به این مسائل برای خودشان اثبات شده باشد تا آماده پذیرش همه خطرات و سختیهای آن باشند.