گردشگری سیاه، سفر به انتهای شب است. سفر به مکانهای مصیبتزده، بازدید از بناهایی که عدهای در آن زجر کشیدهاند، شهرهای ویرانشده، زندانهای مخوف، بقایای جنگ و مکانهایی وهمآور با رازهایی که در دل تاریخ گم شدهاند.
گردشگرانی که این نوع سفرها را انتخاب میکنند، میخواهند تراژدی را از نزدیک لمس کنند. گاهی این تراژدی در تاریخ و گذشت زمان نهفته است و گاهی در شرایطی که همچنان مصیبت در جریان است. در سال ۲۰۱۵ میلادی یک شرکت روسی در مسکو اعلام کرد قصد دارد تور مناطق جنگی سوریه را در سال ۲۰۱۶ برگزار کند. قیمت این تور ۱۵۰۰ دلار بود و به مسافران اطمینان داده شد که به هر نفر جلیقهی ضدگلوله داده میشود و گردشگران در فاصلهی یک کیلومتری از خط مقدم جنگ به سر خواهند برد.
چه کسی فکر میکرد مناطق جنگی سوریه که هنوز درگیر جنگ و ویرانیاند به مقصد گردشگری تبدیل شود؟ گردشگرانی که این نوع مقاصد را انتخاب میکنند، میخواهند سفر را با چاشنی ماجراجویی و هیجان و کنجکاوی تجربه کنند.
گرشگری سیاه نقطهی مقابل آن تصوری است که ما از سفر در ذهن داریم. سفر همیشه مترادف با شادی و خوشی و سرگرمی بوده ولی از ابتدای دههی ۹۰ گردشگرانی پیدا شدند که مقصودشان از سفر، تنها خوشگذرانی یا استراحت نبود. نکتهی مهم گردشگری سیاه در این نهفته است که بسیاری از کسانی که این نوع گردشگری را انتخاب میکنند، بعد از سفر به سفیران صلح و امداد و کمکرسانی تبدیل میشوند.
هرچند میگویند گردشگری سیاه از اوایل دههی ۱۹۹۰ رواج پیدا کرده، اما قدمتی بسیار طولانی دارد؛ یونانیهای باستان پس از جنگ به مناطق جنگزده میرفتند و از نزدیک از شهرها و مردم آن مناطق دیدن میکردند. اما در سال ۱۹۹۶ اولین جایی که به عنوان مقصد گردشگری سیاه در دوران معاصر مورد بازدید قرار گرفت، محل حادثهی هواپیمایی هایدلبرگ در نیوجرسی آمریکا بود.
انواع گردشگری سیاه
گردشگری سیاه که شاید طعمی به ظاهر تلخ داشته باشد، انواع مختلف دارد و حتی گاهی از دل سفری خوش بیرون میآید. بسیاری از مکانهایی که این روزها در سفرهای خود از آن دیدن میکنیم، به نوعی در حیطهی گردشگری سیاه قرار میگیرند اما شاید خود نمیدانیم.
گردشگرانی که در سفر به رم از کولوسئوم دیدن کردهاند بدون آنکه بدانند گردشگر سیاه بودهاند، چراکه این آمفیتئاتر باستانی بیشتر از آن که محلی برای اجرای نمایش باشد، محل نبرد گلادیاتورها بوده است؛ میدان نبرد گلادیاتورهایی که با یکدیگر یا با حیوانات وحشی میجنگیدند و اسباب سرگرمی تماشاچیانی را فراهم میکردند که بیشترشان از طبقهی اشراف بودند. برخی اعدامها مانند اعدام با رهاسازی حیوانات وحشی نیز در این مکان انجام میشده است.
گاهی میشود در میان خوشیها و مکانهای دیدنی در یک سفر تفریحی، بازدید از جایی را گنجاند که در یکی از دستهبندیهای زیر قرار بگیرد.
- گردشگری جنگ: سایتهای جنگی
- گردشگری مرگ: سایتهای مشهور مرگ
- گردشگری حبس: زندانها یا دیگر سایتهای بدنامِ محبوسان
- گردشگری مصیبتهای غیرعادی: به تصویر کشیدن غم و اندوهی که اهالی یک منطقه در بازهای از زمان در اثر بلایای طبیعی مانند زلزله، سونامی، سیل، طوفان و… آن را تجربه کردهاند.
- گردشگری فقر: کشورها و شهرهای محروم و فقیر
گردشگری جنگ
در کشور خودمان بعضی از مناطق جنگی در استان خوزستان هنوز به قوت خود باقی ماندهاند. جنگ ایران و عراق که طولانیترین جنگ قرن بیستم است، همچنان از سوی گردشگران بسیاری در داخل و خارج و از کشور مورد توجه قرار میگیرد. گردشگران زیادی مشتاق دیدن جاهایی هستند که هشت سال محل رشادت و حماسهآفرینی سربازان و داوطلبان ایرانی بوده است. سالانه بیش از صدهزار ایرانی و بیش از بیستهزار گردشگر خارجی از سراسر دنیا از مناطق جنگی ایران دیدن میکنند.
البته سیاست بسیاری از کشورها بر این است که آثار جنگ را سریع از بین ببرند و زندگی را به شهرها و مناطق جنگزده برگردانند. برای همین آثار اندکی در جهان وجود دارد که گردشگری جنگ همچنان در آنها جریان داشته باشند. برای مثال در سارایِوو مناطقی بازمانده از دوران جنگ وجود دارند که دو دهه از پایان جنگشان میگذرد اما هنوز جزو مقاصد مهم گردشگری جنگ در جهان هستند.
باغموزهی مقاومت ملیتا در جنوب لبنان از جاهایی است که تنها سوغاتی که میتوان از آن به یادگار برد، تجهیزات جنگی است. جنگ ۳۳ روزه از خود یادگاریهایی به جا گذاشته که بازدید از آن برای بسیاری جذاب است.
گردشگری مرگ
مرگ ناشناختهترین پدیدهای است که بشر با آن روبهروست. مقولهای پر رمز و راز که کنجکاوی بسیاری از آدمها را برمیانگیزد. به همین دلیل هم هست که دیدار از گورستانها و سایتهایی که با مرگ در ارتباطند، برای گردشگرانِ مرگ سرشار از هیجان است. البته در برخی موارد وجه تاریخی آن بر هر هیجانی برتری پیدا میکند. برای مثال دیدار سالانهی نزدیک به یک میلیون نفر از «اردوگاه مرگ آشویتس» نشان از آن دارد که گردشگرانْ آن را نه یک سایتِ مرگ بلکه یک مکان تاریخی میدانند.
اما برای آنهایی که میخواهند سفرشان با کمی ترس و هیجان همراه باشد، دیدار از گورستانهای متروکه یا موزههای مرگ که با افسانهای نیز همراه باشد، بخش خاطرهانگیز سفر خواهد بود. در گورستان زیرزمینی در پاریس که به امپراطوری مرگ معروف است، اسکلت بیش از شش میلیون مرده نگهداری میشود. این گورستان شکلی وهمانگیز دارد. دالانهایی تو در تو که دیوارههای آن را اسکلتها و جمجمههایی پوشانده که صاحبان آنها روزگاری چند متر بالاتر و روی زمین زندگی میکردند. دیدار از این موزه زمانی وحشتناکتر میشود که گردشگران داستانهای ارواح سرگردان آن دالانها را شنیده باشند.
کلیسای سدلک، کلیسای سانتا ماریا، کلیسای کاپلا داس اوساس و کلیسای دومونت، مشهورترین کلیساهایی هستند که تزیینات عجیب و غریب دارند و گردشگرانِ مرگ را به خود جلب میکنند و در و دیوارشان از استخوانهای مردگان پوشانده شده است. معروفترین این کلیساها، کلیسای سدلک در جمهوری چک است که در تزئینات داخلی آن از ۴۰ هزار استخوان کوچک و ۷۰ هزار استخوان کامل انسان استفاده شده است. گفته میشود این استخوانها متعلق به انسانهاییاند که در اواسط قرن ۱۴ قربانی طاعون و جنگ شدهاند.
در این میان موزههایی نیز در قرن بیستم و به دنبال نسلکشیهای مختلف در سراسر جهان بهوجود آمدند که پس از کشف گورهای دستهجمعی، برای یادآوری جنایت غیرانسانی تاسیس شدند و بازدیدکنندگان میتوانند در آنها استخوانهای قربانیان را ببینند. موزهی نسل کشیِ رواندا با بیش از ۴۵هزار اسکلت متعلق به نسلکشی سال ۱۹۹۴ در گوردخمهی کلیسای کاتولیک «نیاماتای» روندا از مشهورترین این موزهها در جهان به شمار میرود، یا موزهی مرگ در برج تلویزیونی شهر برلین که یکی از جاذبههای توریستی کشور آلمان است و آنچه آن را به موزهی وحشت و مرگ تبدیل کرده این است که ۲۰ جسد تاکسیدرمی شدهی انسان در آن نگهداری میشود.
گردشگری حبس
زندانها همیشه مکانهای مخوفی هستند که درد و رنج آدمی را یادآوری میکنند؛ سالهای از دست رفته، بیماری و رنج و از همه مهمتر تنهایی. اما زمان که میگذرد و زندان تبدیل به موزه میشود، دیدار از آن جذابیتهای خودش را دارد. شاید یکی از معروفترین زندانهای دنیا که اکنون بسیاری آن را به نام زندان نمیشناسند، برج لندن باشد. برجی که اکنون محل نگهداری تاج، تخت و جواهرات خاندان سلطنتی بریتانیاست، روزگاری زندانیان مشهوری همچون سر توماس مور، شاه هنری هشتم، آنه بولین و کاترین هاوارد (همسران پادشاه هنری هشتم) و رودلف هس را در خود جای داده است.
زندان آلکاتراز در خلیج سانفرانسیسکو هنوز هم شاید مخوفترین زندانی باشد که در خاطرهها مانده است زندانی که ۵۰ سال بعد از تعطیلیاش همچنان میتواند نفس را در سینه حبس کند. خاطرهی صحنههای فیلم «فرار از آلکاتراز» سالانه هزاران نفر را به زندان آلکاتراز میکشاند تا از یکی از مخوفترین زندانهای تاریخ دیدن کنند.
زندانِ مخوفِ جزیرهی روبن که در فهرست میراث جهانی سازمان یونسکو نیز به ثبت رسیده، در یکی از بدآبوهواترین جزایر این کشور واقع شده و به دلیل قرار گرفتن زندان در یک جنگل انبوه بارانی، جایی بسیار مرطوب است و آبوهوای شرجی دارد. اینجا مکانی است که نلسون ماندلا ۱۸ سال از ۲۷ سال حبس خود را در آن گذرانده است و بعد از آزادی و مرگش، این زندان به مرکز گردشگری آفریقای جنوبی تبدیل شده است.
همیشه هم زندانها به دلیل ماهیت مخوفشان مورد توجه گردشگران قرار نمیگیرند، گاهی اوقات عجیب بودنشان است که گردشگران را به دیدنشان جذب میکند. در شهر لاپلازای بولیوی زندانی وجود دارد که زندانیان با خانوادههایشان در آن زندگی میکنند. این زندان که ابتدا برای ۲۵۰ زندانی در نظر گرفته شده بود، اکنون به محل زندگی بیش از ۱۳۰۰ زندانی همراه با خانوادههایشان تبدیل شده است. زندگی اسفبارِ این جمعیت زیاد در چنین مکان کوچکی، یکی از جاذبههای گردشگری این شهر و کشور شده است.
گردشگری مصیبت
چه کسی فکرش را میکرد بلایای طبیعی بعد از آنکه مرگ و ویرانی را با خود آوردند، بتوانند موجب رونق گردشگری شوند؟ در نزدیکی ناپل در ایتالیا، ویرانههایی وجود دارد که آثار تاریخی مشهوری را در خود جای داده است؛ بقایای به جا مانده از بناها و مردم شهر پُمپئی که بر اثر فوران آتشفشان کوه وِزوو ویران شده و از بین رفتهاند. این بقایا، آثار مرگی هستند که ناگهان با آتشفشان همراه شده و مردم شهر را در حین زندگی روزمره از بین بردهاند.
گفته میشود مردم بهخاطر گازهای سمی حاصل از آتشفشان کشته شدهاند. اما یک تحقیق دیگر، حرارت بالای ناشی از فوران آتشفشان را دلیل مرگ آنها دانسته است. عدهای از کارشناسان هم معتقدند که مردم این شهر باستانی بر اثر استشمام خاکسترهای آتشفشان خفه شدهاند. به هر حال سالانه هزاران نفر به این منطقه سفر میکنند تا باقیماندهی پیکرههای چندهزارساله را ببینند که چطور مرگ غافلگیرشان کرده است.
گاهی اوقات هم طبیعت و انسان دست به دست هم میدهند تا فاجعهای را رقم بزنند که بعدها وقتی ترس خوابید، به مقصد گردشگری تبدیل شوند. فاجعهی نیروگاه هستهای فوکوشیما که پس از سونامی در این شهر روی داد، یکی از آنهاست. هرساله بیش از دو هزار توریست به این مکان سفر میکنند تا بدترین حادثهی هستهای در ۲۵ سال گذشته را ببینند. این منطقه مانند اردوگاههای آشویتس یا ویرانههای بر جا مانده از برجهای دوقلوی تجارت جهانی در حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (موسوم به «زمین صفر») در نیویورک، به یکی از نقاط جذابِ گردشگری سیاه بدل شده است.
گردشگری فقر
مهمترین مقاصد این نوع گردشگری در قارهی آفریقا و بخشی از آسیاست. برای بسیاری از گردشگران دیدن چهرهی واقعی فقر جذاب است. برای همین هرساله هزاران نفر از سراسر اروپا و آمریکا به کشورهای فقیر آفریقایی سفر میکنند. یک هتل زنجیرهای در شهر بلوفونتین آفریقای جنوبی دست برای جهانگردهایی ثروتمندی که در آن اقامت میکنند، شرایط روستاهای فقیر کشور را در کنار هتل بازسازی کرده است.
در محوطهی این هتل دهکدهای متشکل از ۱۲ کلبه از چوب و حلبی برپا شده است. البته این حرکت اعتراضهایی را هم برانگیخته است، اما گردانندگان این هتل معتقدند به این ترتیب جهانگردها میتوانند با یکی از جنبههای پنهان این کشور آشنا شوند.
شاید مفهوم و نتیجهی اصلیِ حاصل از گردشگری سیاه تقویت حس مسئولیتپذیری باشد؛ بسیاری از کسانی که به این نوع گردشگری علاقه دارند، خودشان به کمکرسانان و امدادگران بشری خواهند پیوست و دستکم عکسها و نوشتههای بسیاری از آنان توجه جهانی را به این مناطق جلب میکند.
علاوه بر آن، سفر این گردشگران به چنین مقاصدی باعث ایجاد کسب و کار و رونق اقتصادی نیز میشود. بنابراین تنها هتلها و بناهای لوکس و سواحل رویایی و رستورانها و فروشگاهها نیستند که گردشگران را به یک مقصد گردشگری جذب میکنند. بعد از بروز هر پدیده، میشود محلِ رخ دادن آن پدیده را یک جاذبهی گردشگری بالقوه در نظر گرفت و با مدیریت صحیح آن را به ابزاری برای آگاهی جامعهی بشری و سپس به منبعی درآمدزا برای مردم آن منطقه تبدیل کرد.
سلام چگونه می توانم به متن شما استناد کنم در واقع منابع تحقیق شما را میخواهم