سفرنامه قزوین

سفرنامه قزوین: سفر یک روزه به قزوین

این اثر را یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال کرده و در مجله گردشگری علی‌بابامنتشر شده است.

امروز اولین مسافرت توی سال جدید رو انجام دادیم. امروز تولد خواهرم مائده هم بود. ظهر نزدیک ساعت ۱ با مامان و مائده به سمت قزوین حرکت کردیم با پرشیا و ساعت ۳ رسیدیم شهر قزوین. اولش

چون دستشویی لازم بودیم و نماز هم نخونده بودیم، یک تابلوی امامزاده که دیدیم برای دستشویی رفتن و نماز رفتیم آنجا و زیارت هم کردیم.

بعد از امامزاده یک بنای تاریخی زیبا دیدیم. کمی جلوتر ماشین رو پارک کردیم و رفتیم داخلش برای گشت‌وگذار و بازدید.

یک عمارت خیلی بزرگ و تاریخی که حیاط باصفا و بزرگی هم داشت. داخل زیرزمین‌های مختلفش موزه‌های گوناگون مثل موزه کشاورزی که ادوات و وسایل کشاورزی بود، به نمایش گذاشته بودند.

پشت همین ساختمون یک عمارت تاریخی دیگه بود که ظاهرا اسمش چهل‌ستون بود که طبقه پایینش موزه خوش‌نویسی بود که ما نرفتیم.

داخل محوطه همون جا یک فضای بزرگ باز بود. چند نفر از استان چهارمحال و بختیاری در حال اجرای برنامه به مناسبت عید نوروز بودند. صندلی هم گذاشته بودند و مردم هم در حال تماشا و همراهی بودند.

چندین چادر هم برپا کرده بودند. داخل هر چادر صنایع‌دستی و خوراکی‌های شهرهای مختلف رو برای فروش گذاشته بودند.

ما هم از یکی از چادرها نون محلی خریدیم. خیلی خوشمزه بود. از یک چادر دیگه هم سمبوسه خریدیم که به عنوان نهار داخل همون چادر میل کردیم. چندتا کالسکه با اسب در خیابان دورتادور عمارت می‌رفتند و مردم سوارشون می‌شدند.

بعد مادرم نقشه‌ گردشگری شهر قزوین رو از یکی از راهنماهای اونجا گرفت. چند تا مکان زیبا رو برای بازدید معرفی کرده بود. یکی از اون‌ها که گفته بود قشنگه حسینیه امینی‌ها بود. منم اسمش رو زدم داخل نقشه توی موبایلم و حدود ده دقیقه بعد رسیدیم اونجا.

حسینیه امینی‌ها از جاهای دیدنی قزوین هم یک خانه‌ تاریخی بسیار زیبا و بزرگ با چندتا حیاط شمالی و جنوبی بود. صاحب اونجا یعنی آقای حاج محمدرضا امینی اونجا رو وقف مراسم مذهبی مثل محرم، ماه رمضان و… کرده بود. الان به عنوان یک اثر تاریخی برای بازدید عموم مورد استفاده قرار می‌گیره.

البته اینجا برخلاف عمارت قبلی رایگان نبود. نفری ده هزار تومان بلیط ورودیش بود. جای بسیار قشنگی بود. هم فضای داخلی، زیر مین و حیاطش و هم ساختمان  گچ‌بری و معماری بی‌نظیرش.

بعد از بازدید از حسینیه امینی‌ها قصد داشتیم به مکان‌ دیدنی دیگه شهر قزوین مثل بازارش بریم. هم به خاطر خستگی و هم به احتمال این که ممکن بود بسته باشه، از رفتن منصرف شدیم.

به یکی از پارک‌های شهر قزوین توی مسیر رفتیم. نون و پنیر و چای به همراه یک خوراکی شبیه پیراشکی که از داخل عمارت اولی خریده بودیم، خوردیم.

بعد نزدیک ساعت هشت بعد از پر کردن باک ماشین با بنزین، به سمت تهران حرکت کردیم و تا خود تهران آمدیم و ساعت ۱۰:۳۰ به خانه رسیدیم. شام هم نیمرو با دوغ خوردیم و بعد رفتیم خوابیدیم.

اشتراک گذاری

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.