خاص بودن سفر همیشه به مقصد بستگی ندارد. بعضی وقتها باید چشم ها را شست و جاهای دیدنی عادی را با دید تازهای دید. سفر به تایلند هم اینطور است: اگر میخواهید خاصترین تور تایلند را تجربه کنید، بیایید کوله بارمان را از الان آماده کنیم. در قدم اول تور تایلند، قرار است بانکوک را زیر و رو کنیم. بعد از آن، نوبت پاتایا و پوکت است. این راهنمای سفر به بانکوک را از دست ندهید.
پایتختها مقدماند: سفر به بانکوک
مهم نیست که اهل کجایید و کارتان چیست؛ بانکوک همیشه چیزی برای سرگرم کردن شما خواهد داشت. مگر میشود که اسم یک شهر در فهرست پربازدیدترین شهرهای دنیا باشد و در آن، حوصلهتان سر برود؟ خوشبختانه در این تور مجازی تایلند هم اولین شهری که واردش میشویم، بانکوک خواهد بود.
پس بیایید کمی در بانکوک تایلند بگردیم و ببینیم که چرا تایلند این همه برای مردم جهان جذاب است. این کار را به کمک راهنمای سفر به بانکوک انجام میدهیم.
در کدام بخش از بانکوک بمانم بهتر است؟
هر چه باشد، بانکوک شهر کوچکی نیست و انتخاب یک منطقه مناسب برای اقامت در سفر به تایلند هم چالش نسبتا بزرگی است. بدتر از آن، متروی بانکوک با اینکه تازه و تمیز است، اما هنوز در خیلی از نقاط شهر ایستگاه ندارد و این یعنی اگر آدرس شهر را خوب بلد نباشید، کارتان سخت خواهد بود.
حالا از کجا باید بدانید که کدام منطقه از شهر بانکوک به درد شما میخورد؟ برای این که جواب این سوال را پیدا کنیم، بهتر است یک قدم عقبتر برگردیم: دقیقا از بانکوک چی میخواهید؟ مثلا دنبال جایی هستید که بیشتر به سواحل و طبیعت نزدیک باشد و از بهبوهه شهر به دور، یا میخواهید در مرکزِ جریان حیات در بانکوک در کنار مراکز خرید اقامت کنید؟
نقشه مناطق مختلف بانکوک و ویژگیهای خاص هر منطقه
برای این که در سفر به بانکوک راحتتر تصمیم بگیرید، مناطق مهم بانکوک را با رنگها جدای روی نقشه مشخص کردهایم:
- سوخومویت: این منطقه نزدیک به تعداد زیادی رستوران و کافه است و دسترسی راحتی به وسایل حمل و نقل عمومی دارد. سوخومویت به تفریحات شبانه بانکوک معروف است.
- سیام: اینجا بهترین منطقه برای خرید است، علاوه بر این به رستورانها و کافههای زیادی نزدیک است، دسترسی خوبی به حمل و نقل عمومی دارد. اما تفریحات شبانه آن محدود است.
- سیلوم: این منطقه به رستورانهای زیبا معروف است. نزدیک آن بازار شبانه پات پونگ قرار گرفته، به سرویسهای حمل و نقل عمومی و مترو نزدیک است.
- پراتونام: این منطقه نزدیک بازار پراتونام بانگکوک، هتلها و رستورانهای ارزان قرار گرفته و با ایستگاههای اتوبوس حدود ۱۵ دقیقه فاصله دارد.
- ریورساید: اینجا مناظر بسیار زیبای دارد، منطقهای کاملا دنج، آرام و نسبتا گران است و فاصلۀ نسبتا زیاد با مرکز شهر دارد.
- چاینا تاون: این منطقه از مناطق شلوغ بانکوک است و غذاهای خیابانی آن خیلی معروف است.
- شهر قدیمی: شهر قدیمی برای کوهنوردی بسیار مناسب است و نزدیک کاخ بزرگ و معبد وات فو (معبد وات پو) قرار گرفته.
- چاتوچاک: این منطقه نزدیک بازار آخر هفته چاتوچاک و فرودگاه دون موانگ قرار گرفته.
- سووارنابومی: نزدیک فرودگاه سووارنابومی قرار گرفته و از مرکز شهر فاصله زیادی دارد.
جاهای دیدنی بانکوک
حتی اگر هر کدام از جاهای دیدنی در سفر به بانکوک را فقط یک بار ببینید، باز هم حدودا یک هفته وقت لازم دارید تا کل دیدنی های بانکوک را بگردید. اما همه جاهای دیدنی آن به یک اندازه جالب هستند؟ قطعا نه! پس بهتر است قبل از سفر به بانکوک، نگاهی به فهرست «۷ مکان تفریحی برتر بانکوک» بیندازید.
۷: از شکمگردی و غذای خیابانی بانکوک گذشتنی نیست
تقریبا هفت ماه پیش، خبرگزاری سیانان (CNN) فهرستی از بهترین شهرهای دنیا برای غذای خیابانی منتشر کرد. از بین ۲۳ شهری که اسمشان در این فهرست بود، رتبه یک برای بانکوک بود.
در هر ساعت از شبانهروز و در هر منطقهای شهر که باشید، یک غذای خاص و خوشمزه در انتظار شماست. اما اگر میخواهید یکی از بهترین مناطق برای غذای خیابانی در سفر به بانکوک را امتحان کنید، سری به خیابان یائووارات بانکوک بزنید. در این خیابان، انواع غذای دریایی، گیاهی و… و نوشیدنی را میتوانید امتحان کنید که خاطره خاصی از سفر به بانکوک برای شما میسازد.
۶: تفریحات شبانه بانکوک: بازار شبانه پات پونگ
بازار پات پونگ هم جایی برای خرید است و هم برای تفریح. غذای خیابانی معروف بانکوک یادتان است؟ در بازار پات پونگ هم میتوانید از این نوع غذاها پیدا کنید. همچنین بازار پات پونگ به تفریحات شبانهاش هم خیلی معروف است. خلاصه که از کنار این تفریحات شبانه بانکوک اصلا راحت رد نشوید.
اکثر اجناسی که در بازار شبانه پات پونگ فروخته میشوند، صنایع دستی مردم بانکوک هستند که میتوانند یادگاری ساده و کمهزینهای از سفر به بانکوک برای شما باشند.
۵: باران و مادرش: معبد سری ماریامان
در اساطیر این سرزمین، باران فرستاده یک زن است. زنی دلسوز و مهربان که هدفش از فرستادن فرزندش به زمین، سرسبزی و نمو آن است. این زنِ دلسوز، مادر ماری است که با لقب «الهه باران» هم شناخته میشود. معبد زیبای سری ماریامان به یادبود این الهه ساخته شده.
اگر در سفر به بانکوک و این مکان، خوش شانس باشید، گروههای موسیقی را هم در معبد سری ماریامان بانکوک خواهید دید که به صورت زنده، موسیقی اجرا میکنند و میتوانند خاطرهای برای شما ثبت کنند که هر کسی در تور تایلند خود نمیتواند تجربهاش کند. دقت کنید که در داخلِ معبد، اجازه عکاسی ندارید.
۴: یک دور روی رودخانه چائو فرایا هم بزنید
رودخانه چائو فرایا شاهرگ تایلند است. حالا این همه دریا و ساحل هستند که در سفر به تایلند میتوانید ببینید. پس چرا باید روی یک رودخانه در بانکوک دور بزنید؟ چون تجربهای که با سفر روی این رودخانه به دست خواهید آورد با اکثر تجربههایتان در تور تایلند فرق دارد: هم مناظر مدرن خواهید دید و هم مناظر محلی و قدیمی.
برای کشتیسواری روی رودخانه چائو فرایا دو گزینه دارید: هم میتوانید از کشتیهای توریستی استفاده کنید و هم میتوانید از کشتیهای افراد محلی. تفاوتی که این دو دارند این است که اولا کشتیهای محلی ساعت رفت و آمد مشخصی ندارند، ولی کشتیهای توریستی به صورت منظم و مشخص کار میکنند.
همچنین قیمت کشتیهای توریستی نسبت به محلی کمی بیشتر است ولی در عوض ممکن است زمانی روی کشتی باشید که همزمان با یک جشن محلی هم باشد و با یک تیر، دو نشان بزنید.
۳: بازار میآید یا من بروم؟
معمولا وقتی «بازار شناور» را میشنویم، انتظار داریم که با یک قایق در بازار بگردیم و خرید کنیم، اما اینجا برعکس است. یعنی شما یک جا نشستهاید و بازار روی قایق به پای شما میآید.
بازار شناور در بانکوک زیاد است (برای نمونه، بانگ خو ویانگ و دامنوئن سادواک) و جمعیت هر کدام هم فرق دارد: بازارهایی که داخل شهر هستند نسبت به بازارهای خارج از شهر شلوغتر میشوند. محلیهای بانکوک از صبحانههای لذیذ این بازارها زیاد تعریف میکنند. به نظر شما یک صبحانه دریایی در بازار شناور تجربه خاصی از تور تایلند نیست؟
۲: آرام قدم بردارید، بودا خوابیده است
بودا همیشه و همهجا حواسش است، اما در معبد وات فو (همان وات پو) دیگر خسته شده و کمی دراز کشیده. اگر راهتان به حوالی مرکز شهر افتاد، معبد وات فو و بودای خوابیده را هم ببینید. مجسمه بودای خوابیده حدودا ۴۵ متر ارتفاع دارد.
مجسمه بودای خوابیده خودش بخشی از یک مجموعه بزرگتر به اسم معبد وات پو است. این معبد را به صورت رایگان هم میتوانید ببینید، اما برای دیدن بودای خوابیده باید بلیط بگیرید.
میدانید چرا بودا خوابیده؟ معبد وات فو مدرسه ماساژ تایلندی هم است. هم میتوانید یک دوره ثبتنام کنید و هنر ماساژ تایلندی را یاد بگیرید، و هم میتوانید مثل بودا دراز بکشید و ماساژ بگیرید.
۱: چرا این بودا مهمترین بوداست؟
هر چقدر که به شماره یک فهرست نزدیک شدیم، دیدنی های تور تایلند و بانکوک هم حساستر شدند. این بار میخواهیم که معبد وات فرا کائو را ببینیم.
این معبد مهمترین بودای تایلند را دارد: بودای زمردین. این بودا را میتوان نوعی تاج پادشاهی در نظر گرفت. شاید برایتان جالب باشد که جز پادشاه، شخص دیگری نمیتواند به بودای زمردین دست بزند. اما دیدن آن هیچ مانعی ندارد. پس سفر به بانکوک را بدون دیدن این بودا تمام نکنید.
لباس بودای زمردین در طول سال سه بار توسط شاه عوض میشود و مردم تایلند این عقیده را دارند که این بودا منبع برکت و صلح در کشورشان است.
مبارزه با شیاطین برای بودا
پنج قرن از روی عروج بودا گذشته. آموزههای بودا کم و بیش شناخته شده هستند، اما نسبت به گذشته خیلی کمرنگتر شدهاند. این مساله خیلیها را نگران کرده، مخصوصا یک هندی به اسم ناگاسنا. ناگاسنا در یک کلام، عاشق بودا و آموزههایش میشود و تصمیم میگیرد که کل زندگیاش را وقف گسترش آموزههای بودا بکند.
بعد از کلی مراقبه، ناگاسنا متوجه میشود که با قدمهای کوچک نمیتواند کاری کند. پس تصمیم میگیرد که در یکی از معابد، راهب شود. ناگاسنا آن قدر برای هدفش تلاش میکند که بالاخره میتواند علاقه مردم به بودا را دوباره زنده کند. حالا ناگاسنا یک راهب موفق بوده یا نه؟
بعد از مدتی مراقبه و آموزش، ناگاسنا احساس میکند که دیگر شور و شوق گذشتهاش را از دست داده و انگار که چیزی در دلش سنگینی میکند. دیگر به جای این که مثل قبل روحیه داشته باشد، دچار غم میشود. نکند راه را اشتباه آمده است؟
بالاخره با خودش کنار میآید. دیگر قبول میکند که نمیتواند این غم را به تنهایی از بین ببرد. پس به یک کوه پناه میآورد. البته این کوه هم هر کوهی نبود: ایندرا (خدای جنگ) و ویشنو (خدای محافظت) در این کوه زندگی میکردند. ناگاسنا میدانست که اگر کاری از دست کسی برآید، همین دو الهه هستند.
ایندرا و ویشنو که احساس کرده بودند ناگاسنا چقدر غمگین است، از کوه پایین آمدند تا دردش را دوا کنند. ناگاسنا وقتی قدم اول را در باغچه نزدیک کوه گذاشت، دید که ایندرا و ویشنو دارند به سمت او نزدیک میشوند. او هم برای به جا آوردن ادب، سریع سجده کرد و در همان حالت ماند تا بالاخره ایندرا دستور داد که بلند شود.
ناگاسنا نمیدانست که از کجا شروع کند. چه بگوید؟ به هر حال، ایستادن در جلوی دو الهه استرس خودش را دارد! مخصوصا وقتی یکی از این الههها دکترای جنگ داشته باشد. بالاخره تصمیم گرفت که از اصلیترین مسئله شروع کند: «من مدتی است که راهب شدهام و کل زندگیام را وقف بودا کردهام. خیلیها را با بودا و آموزههایش آشنا کردم، اما احساس میکنم که کارم به اندازه کافی اثر ندارد. هنوز خیلیها بودا را نمیشناسند و این مسئله قلب مرا به درد آورده.»
همانطور که ناگاسنا داشت حرفهایش را ادامه میداد، دو الهه داشتند گوش میدادند. «میخواهم مجسمهای از بودا بسازم که همه بتوانند ببینند و به درگاهش دعا کنند. اصلا میخواهم مجسمهای بسازم که تا ابد برای انسانها بماند. مجسمه بودا را هم نمیتوانم از هر سنگی بسازم. به سنگهای باارزش نیاز دارم. کمکم کنید.»
ایندرا بعد از شنیدن حرفهای ناگاسنا کمی مکث کرد. باید کمکش کند یا نه؟ بعد از چند لحظه، رو به ویشنو کرد و گفت که «هر چه سریعتر به کوهِ خوفناکِ وِلو برو و باارزشترین سنگ آن را بیاور.»
ویشنو سرش را پایین انداخته بود . اصلا معلوم نبود که دستورِ ایندرا را شنید یا نه. ایندار هم هر چه باشد الهه جنگ است و خیلی حوصله ندارد. دوباره حرفش را تکرار کرد، ولی این بار با لحنی تندتر. در این لحظه ویشنو به زانو درآمد. این صحنه برای ناگاسنا هم عجیب بود. الهه به این بزرگی، از چه چیزی میترسد؟
بالاخره ویشنو این جرات را به خودش داد که صحبت کند: «ایندرا، من از آن کوه میترسم. آن جا پر از شیطان است. شیطانهایی که از سنگها حفاظت میکنند و هر کسی که نزدیک شود را به بخار تبدیل میکنند.» از شدت ترس به زور داشت صحبت میکرد.
ایندرا هم از این رفتار ویشنو متعجب بود. اما دیگر چارهای نبود. پس تصمیم گرفت که خودش هم همراه ویشنو به کوه برود. این دو الهه به بالای کوه میرسند، جایی که شیطانها در ورودی ایستادهاند و با دیدن این دو، سریع جلویشان را میگیرند.
اما خیلی زود دو الهه را تشخیص داده و تعظیم میکنند: «ایندرا و ویشنوی بزرگ، چه کمکی از دست ما برمیآید؟» ایندرا هم قضیه را تعریف میکند و میگوید که آمده تا سنگ باارزشی از کوه بردارد. شیاطین با شنیدن این جمله عصبانی میشوند. اما بعد از کمی بحث، بالاخره به احترام بودا راضی میشوند که سنگ سبز رنگ خودشان را به دست این دو الهه بدهند.
ایندرا و ویشنو با سنگ برمیگردند و ناگاسنا با دیدن این سنگ، هر غمی در دلش بود آب میشود. اما داستان این جا تمام نمیشود. ویشنو به یک مجسمهساز تغییر شکل میدهد و بعد از مدتی، تکه سنگ سبز رنگ به بودای زمردین تبدیل میشود.
این همه مصیبت برای ساخت این بودای سبز رنگ. پس طبیعی است که این همه مهم باشد.
احترام بودای زمردین را نگه دارید
دیدید که برای ساختن این بودا، یک راهب، دو الهه و تعدادی شیطان به جان هم افتاده بودند. پس حتما باید خیلی برای مردم ارزش داشته باشد. همینطور هم است.
اگر به دیدن بودای زمردین در معبد وات فرا بروید، باید پوشش مناسبی داشته باشید. یعنی شانهها و پاهایتان را بپوشانید چون در غیر این صورت، اجازه ورود را نخواهید داشت. اگر لباس مناسب با خودتان ندارید، میتوانید در همان جا کرایه کنید، ولی اگر از آن روزهای شلوغ باشد، ممکن است صف کمی طولانی باشد.
بانکوک را زیر و رو کنید تا به پاتایا برویم
بانکوک را جور دیگر ببنید، نه مثل همه. خاص بودن سفر همیشه به مقصد بستگی ندارد. بعضی وقتها باید چشم ها را شست و جاهای دیدنی عادی را با دید تازهای دید. مثلا چطور؟ مثلا در تور تایلند اگر کمی در مورد تاریخچه و داستانهای پشت معابد بدانید، یا با فرهنگ مردم آن کمی از نزدیک آشنا شوید، تجارب خاصتری به دست میآورید.
در اولین گام سفر به بانکوک، کمی در کوچه پس کوچههای بانکوک گشتیم، کمی غذای خیابانی خوردیم، زیارت کردیم و حتی با چند شیطان هم دست به یقه شدیم! در قدمهای بعدی قرار است که پاتایا و پوکت را کشف کنیم. منتظر زمان سفر باشید.